اولیای محبوب خدا

باسلام. مطالب این وبلاگ رو تقدیم به ساحت مقدس بانوی دو عالم فاطمه سلام الله علیها و ابیهاو بعلها و فرزندانش می کنم.

اولیای محبوب خدا

باسلام. مطالب این وبلاگ رو تقدیم به ساحت مقدس بانوی دو عالم فاطمه سلام الله علیها و ابیهاو بعلها و فرزندانش می کنم.

عشق یعنی...

 

عشق یعنی دل سپردن در الست

از می وصل الهی  مستِ مست

 

 

عشق  یعنی  ذکر ناموس  خدا

یا علی گفتن به زیر دست و پا

 

عشق  یعنی  جلوه  صبر  خدا

شرم ایوب نبی  از مرتضی

 

عشق بر دلداده  فرمان  می‌دهد

عاشق جان داده را جان می‌دهد

 

عشق باعث شد که دل سامان گرفت

پشت درب خانه زهرا جان گرفت

 

عشق  یعنی انقلاب فاطمه

از کبودی  چشم تار فاطمه

 

عشق یعنی عشق ناب فاطمه

بیت الاحزان خراب فاطمه

 

مرثیه حضرت علی(ع) در فقدان صدیقه ی طاهره(س)

 

مرثیه حضرت علی(ع) در فقدان صدیقه ی طاهره(س):

ای کاش جان من هم همراه با آه از بدنم خارج شود ای فاطمه، بعد از تو هرگز در زندگی خیرو برکتی نیست و من می گریم زیرا بیم دارم که بعد از تو زندگیم طولانی شود.

و نیز می فرماید:

اینکه بعد از رحلت رسول خدا زهرا را از دست دادم و خود دلیل بر اینست هرگز دوستیها جاودانه نخواهد بود ماند و از هم خواهد گسیخت.

و باز می فرماید:

زندگی چگونه می تواند بر من خوشایند باشد بعد از رفتن آنها( رسول اکرم و حضرت فاطمه) سوگند به جان تو این که می گویم اصلا امکان پذیر نیست که انسان مایل است دوستش همیشه نزدش باشد ولی باید بداند چنین چیزی غیر ممکن است.

منبع: کتاب المراقبات

یک ماه گذشت!

 

 

یک ماه گذشت که رفتی!!!

حرف برای گفتن و نوشتن زیاد دارم اما... 

هر مدادی  وقتی خیس میشود...

نمی نویسد !

خدایا کمکم کن

 

خدایا همه این کارارو تو کردی به هر کی دل بستم تو دلموشکوندی, 


هر جا لونه ساختم تو خرابش کردی,  

هر جا با دیدن کسیدلم آرامش میگرفت تو اضطرابو تو دلم انداختی. 
 
نمیدونم شایداین کارو

کردی تا به غیر از خودت به کسی دل نبندمو به کسی امید نداشته

باشم. پس حالا که همه امیدم به تو, کمکم کن کمکم کن.

نرفتن علی(ع) به درب خانه برای دفاع از حضرت زهرا

 

چرا مولا امیرالمومنین (علیه السلام) از حضرت زهرا (سلام الله علیها)نتوانستند در آن حادثه دلخراش دفاع کنند و آن فاجعه اتفاق افتاد؟ امکان داشت خود مولا درب را باز کنند ویا...؟

پاسخ :همانطوری که در کتب روایی وتاریخی نقل شده است دشمنان به خاطر کشتن امیر مومنان آمده بودند و اگر ایشان پشت در می آمدند به شهادت رسیده و نور ولایت خاموش می شد .

بیرون آمدن فاطمه زهرا به جای امیر مومنان بخاطر حفظ مقام ولایت بوده است .

عبد الفتاح عبد المقصود در کتابش "السقیفة والخلافة" می گوید:ثم تطالعنا صحائف ما أورده المؤرخون بالکثیر من أشباه هذه الأخبار المضطربة التی لانعدم أن نجد من بینها من عنف عمر ما یصل به إلى : الشروع فی قتل علی ، أو إحراق بیته على من فیه . . . .(السقیفة والخلافة : 14 .)نگاهی به نوشته هایی که مورخین به مقدار زیاد شبیه به این روایت آورده اند - که از آن به توسل به زور عمر پی می بریم- ما را به این می رساند که او می خواست یا علی را بکشد یا خانه را با هر که در آن است به آتش بکشد .

یا شهرستانی در الملل والنحل می گوید:عن الجاحظ: إنّ عمر ضرب بطن فاطمة علیها السلام یوم البیعة حتّى ألقت الجنین من بطنها وکان عمر یصیح : إحرقوا دارها بمن فیها ، وماکان فى الدار غیر علىّ وفاطمة والحسن والحسین وزینب (علیهم السلام) .(الملل والنحل: 1/57. طبعة بیروت، دار المعرفة.)از جاحظ نقل شده است که عمر به شکم فاطمه زهرا -علیها السلام- در روز بیعت ضربتی زد که از آن جنینش سقط شد وعمر فریاد می زد : خانه را با هر که در آن است به آتش بکشید و در آن جز علی و فاطمه و حسن و حسین نبود .

از این اقرار ها بدست می آید که عمر نقشه کشیده بود که به مجرد آمدن امیر مؤمنان حضرت را بکشد ؛ اما حضرت زهرا به پشت درب خانه آمدند تا مانع این نقشه شوند . عمر که دید نقشه اش با شکست مواجه شده ، خواست خانه را به آتش بکشد تا به بهانه مخالفت با بیعت همه کشته شوند ؛ اما باز شدن درب توسط فاطمه زهرا مانع اجرای این نقشه شوم شد .

البته جدای از این ماجرا در مکانهای دیگر نیز ابو بکر و عمر قصد ترور امیر مومنان علی بن ابی طالب را داشته اند :در کتب شیعه آمده است که :هموا بقتل أمیر المؤمنین وتواصوا وتواعدوا بذلک ، وأن یتولى قتله خالد بن الولید ، فبعثت أسماء بنت عمیس إلى أمیر المؤمنین بجاریة لها فأخذت بعضادتی الباب ونادت " إن الملا یأتمرون بک لیقتلوک فاخرج إنی لک من الناصحین " فخرج ( علیه السلام ) مشتملا بسیفه ، وکان الوعد فی قتله أن یسلم إمامهم ، فیقوم خالد إلیه بسیفه ، فأحسوا بأسه ، فقال الامام قبل أن یسلم لا تفعلن خالد ما أمرت به.(بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج 28 - ص 309)

دشمنان کمر به قتل امیر مومنان بستند و بر این قضیه نقشه کشیده و با هم پیمان بستند ( که هنگامی که ابو بکر سلام نماز را داد خالد بن ولید گردن حضرت را با شمشیر بزند ) . پس اسماء بنت عمیس ( همسر ابو بکر ) کنیزی به نزد امیر مؤمنان فرستاد .پس وی دو طرف درب خانه امیر مومنان را گرفته و گفت : سران حکومت نقشه کشیده اند که تو را بکشند پس از شهر خارج شو که من از خیر خواهان تو ام( همان آیه ای که مؤمن آل فرعون به موسی گفت )پس حضرت از خانه بیرون آمده در حالیکه شمشیر به همراه داشتند .پس احساس کردند که حضرت آماده است پس امام جماعت (ابو بکر) قبل از اینکه سلام دهد گفت ای خالد آنچه را که به تو دستور داده بودم انجام نده.سمعانی از علمای بزرگ اهل سنت در این زمینه می نویسد :وروى عنه (یعقوب الرواجنی شیخ البخاری) حدیث أبی بکر رضی اللّه عنه : أنّه قال : «لا یفعل خالد ما أمر به». سألت الشریف عمر ابن إبراهیم الحسینی بالکوفة عن معنى هذا الأثر فقال : کان أمر خالد بن الولید أن یقتل علیّاً ، ثم ندم بعد ذلک ، فنهى عن ذلک.(الأنساب :3/95، ط. دار الجنان ـ بیروت و6/170، نشر محمد أمین دمج - بیروت - 1400 هـ .)روایت کرده است از وی یعقوب رواجنی ماجرای ابو بکر را که گفت خالد آنچه را که به وی دستور دادم انجام ندهد.می گوید از سید عمر بن ابراهیم الحسینی در کوفه از معنی این جمله سوال کردم .پس گفت ابوبکر دستور داده بود به خالد بن ولید که علی را بکشد پس از اینکار پشیمان شده و از آن نهی کرد .

و جالب این است که سمعانی بعد از نقل حدیث سکوت می کند . و این نشان می دهد که صحت روایت در نزد او تمام بوده است و گر نه باید روایت را نقد و رد می کرد .

منبع سایت کربلایی مهدی رعنایی

10 واقعیت جالب درباره خواب دیدن

 

 


 خواب‌ها مى‌توانند جالب، هیجان‌انگیز، وحشتناک و یا صرفاً عجیب و غریب و غیرعادى باشند.

در وبلاگی آمده است: 10 واقعیت درباره خواب توسط پژوهشگران کشف شده است که شامل موارد زیر است:

 

1- همه خواب مى‌بینند

 

مردها خواب مى‌بینند. زن‌ها خواب مى‌بینند. حتى بچه‌ها خواب مى‌بینند. همه ما خواب مى‌بینیم، حتى کسانى که ادعا مى‌کنند که خواب نمى‌بینند هم خواب مى‌بینند. در واقع، پژوهشگران دریافته‌اند که افراد معمولاً هر شب چند بار خواب مى‌بینند که هر کدام بین 5 تا 20 دقیقه طول مى‌کشد. بنابراین، در یک طول عمر معمولى، افراد به طور میانگین شش سال را صرف خواب دیدن مى‌کنند!

 

2- اغلب خواب‌ها فراموش مى‌شوند

 

براساس برآوردهاى صورت گرفته توسط آلن هابسون، پژوهشگر خواب، در حدود 95 درصد خواب‌ها کوته زمانى پس از بیدار شدن، فراموش مى‌شوند. چرا به یاد آوردن خواب‌ها دشوار است؟ براساس یک نظریه، تغییراتى که در مغز در خلال خوابیدن اتفاق مى‌افتد از پردازش و ذخیره‌سازى اطلاعات که براى شکل دادن حافظه مورد نیاز است، پشتیبانى نمى‌کند. اسکن مغزى از افراد به هنگام خواب نشان داده است که قطعه پیشانى، ناحیه‌اى که نقشى کلیدى در شکل دادن حافظه بازى مى‌کند، در خلال خواب REM (حرکات سریع چشم)، یعنى مرحله‌اى که خواب دیدن اتفاق مى‌افتد، غیرفعال است.

 

3- همه خواب‌ها رنگى نیستند

 

با وجودى که در حدود 80 درصد خواب‌ها رنگى هستند امّا درصد کمى از افراد ادعا مى‌کنند که فقط خواب‌هاى سیاه و سفید مى‌بینند. در یک مطالعه، افرادى که در حال خواب دیدن بودند را از خواب بیدار مى‌کردند و از آ‌نها مى‌خواستند که از یک طیف رنگ، رنگى که مطابق با خوابشان بوده را انتخاب کنند. بیشترین رنگى که انتخاب شد، رنگ‌هاى روشن و ملایم بودند.

 

4- خواب زن‌ها و مردها متفاوت است

 

پژوهشگران به تفاوت‌هایى بین محتواى خواب‌هاى زن‌ها و مردها پى برده‌اند. در یک مطالعه، چنین نتیجه‌گیرى شده است که مردها بیشتر از زن‌ها خواب‌هایى درباره پرخاشگرى مى‌بینند. براساس گفته‌هاى ویلیام دامهوف، پژوهشگر خواب، زن‌ها خواب‌هاى طولانى‌تر و با شخصیت‌ها و اشخاص بیشتر مى‌بینند. در ارتباط با شخصیت‌هایى که نوعاً در خواب‌ها ظاهر مى‌شوند، در خواب مردها تعداد شخصیت‌هاى مرد دو برابر تعداد زن‌هاست در حالى که زن‌ها درباره هر دو جنسیت تقریباً به طور برابر خواب مى‌بینند.

 

5- حیوانات هم احتمالاً خواب مى‌بینند

 

آیا تاکنون سگ یا گربه‌اى را دیده‌اید که پا یا دمش را در هنگام خواب تکان مى‌داده است؟ هر چند با اطمینان نمى‌توان در این مورد صحبت کرد اما پژوهشگران معتقدند که حیوانات نیز احتمالاً خواب مى‌بینند. حیوانات نیز مانند انسان‌ها، مراحل خواب شامل چرخه‌هاى REM و NREM را طى مى‌کنند. در یک مطالعه، به گوریلى چند نماد به عنوان ابزار ارتباطى آموخته شد. در یک مقطع، گوریل علامت «شکل خواب» را انتخاب کرد و این احتمالاً نشانگر این بود که تجربه خواب دیدن داشته است.

 

6- شما مى‌توانید خواب‌هایتان را کنترل کنید

 

خواب روشن خوابى است که شما با وجودى که هنوز در حال خواب هستید اما از این که دارید خواب مى‌بینید آگاهى دارید. در خلال این نوع خواب، شما مى‌توانید غالباً محتواى خوابتان را کنترل یا هدایت کنید. تقریباً نیمى از مردم مى‌توانند به یاد آورند که حداقل یکبار چنین خوابى را تجربه کرده‌اند و برخى افراد به دفعات چنین تجربه‌اى را داشته‌اند.

 

7- هیجانات منفى در خواب‌ها متداول‌ترند

 

در طول یک دوره چهل ساله، کالیون هال، پژوهشگر، بیش از 50 هزار خواب را از دانشجویان دانشکده ثبت کرد. این گزارش‌ها در خلال دهه 1990 توسط یکى از دانشجویان هال به نام ویلیام دامهوف در دسترس عموم قرار گرفت. گزارش خواب‌ها نشان داد که بسیارى از هیجانات از جمله شادى، لذت و ترس در خواب‌ها وجود داشته است. متداول‌ترین هیجانى که در خواب‌ها وجود داشته اضطراب بوده و به طور کلّى هیجانات منفى بسیار بیشتر از هیجانات مثبت بوده است.

 

8- نابینایان نیز خواب مى‌بینند

 

با وجودى که کسانى که قبل از پنج سالگى بینائیشان را از دست داده‌اند، در دوران بزرگسالى خواب‌هاى تصویرى نمى‌بینند امّا هنوز خواب مى‌بینند. علیرغم فقدان تصاویر، خواب افراد نابینا به همان پیچیدگى و روشنى افراد بیناست. خواب افراد نابینا به جاى حس تصویرى، معمولاً شامل اطلاعاتى از دیگر حواس نظیر صوت، لمس، مزه، شنوایى و بویایى است.

 

9- در هنگام خواب دیدن، عضلاتتان فلج هستند

 

مشخصه خواب REM، مرحله‌اى که خواب دیدن در خلال آن اتفاق می‌افتد، فلج عضلانى است. چرا؟ این پدیده، فقدان کشیدگى طبیعى عضلانى در خواب نام دارد و شما را از حرکت و نقش بازى کردن در خواب‌هایتان به هنگام خوابیدن باز مى‌دارد. اساساً به دلیل آن که نورون‌هاى حرکتى تحریک نمى‌شوند، بدن شما حرکت نمى‌کند.

 

در برخى موارد، این فلج عضلانى حتى تا 10 دقیقه پس از بیدار شدن نیز ادامه مى‌یابد. وضعیتى که به آن فلج خواب مى‌گویند. آیا تا کنون برایتان پیش آمده که وسط یک خواب وحشتناک از خواب پریده باشید و ببینید که قادر به حرکت نیستید؟ با وجودى که این تجربه ترسناکى است امّا به عقیده متخصصان کاملاً عادى است و تنها چند دقیقه طول مى‌کشد تا کنترل عادى عضلانى باز گردد.

 

10- بسیارى از خواب‌ها عمومیت دارند

 

با وجودى که خواب‌ها غالباً به شدّت تحت تأثیر تجربیات فردى ما هستند امّا پژوهشگران دریافته‌اند که برخى موضوعات در بین فرهنگ‌هاى مختلف، بسیار مشترکند. براى مثال، آدم‌ها در سراسر دنیا غالباً خواب‌هایى درباره تحت تعقیب بودن، مورد حمله قرار گرفتن و یا پرت‌شدن مى‌بینند. خواب‌هاى مشترک دیگر شامل رویدادهاى مدرسه، احساس یخ‌زدگى و بى‌حرکتى، دیر رسیدن، پرواز و عریان بودن در بین جمع است.

    چشم دنیا بسته است بر این فاجعه(عکس)

     

    رژیم صهیونیستی در حالی در بمباران علیه فلسطینی ها از فسفر سفید استفاده می کنند که سازمان ملل و دبیرکل آن، این مسائل را می بینند و چشم هایشان را می بندند. به گزارش دانشجو، عکس زیر نشان دهنده تآثیر فسفر سفید است که صهیونسیت ها در بمباران علیه فلسطینی ها استفاده می کنند و سازمان ملل و دبیرکل آن، این مسائل را می بینند و چشم هایشان را می بندند. 

    گزارشی عجیب از روستایی که ناپدید شد

     

     

     به طور معمول در گمانه زنی های باستان شناسی و باستان شناختی هنگامی که کاووشگران به روستا یا شهری مدفون شده در تاریخ می رسند، با جمع آوری اشیاء و اجساد نوع مدفون شدن نقطه باستانی را بازسازی می کنند.

    به گزارش ایرنا، اما در عصر معاصر و در دوران مدرن، روستای لبد در شهرستان کوهرنگ به یکباره ناپدید شد و زیر هزاران هزار خروار خاک در یک چشم به هم زدن برای همیشه تاریخ مدفون شد.

    رانش زمین در نوروز بیش از چهارده سال پیش در کوهرنگ چهارمحال وبختیاری یک روستا را برای همیشه بلعید و نشان داد انسان خاکی در برابر طبیعت همچنان ضعیف است.

    انگار همین دیروز بود که در شهرستان کوهرنگ طبیعت خروشید و52 نفر از مردم روستای آبکار لبد را در یک شب بهاری در خاک فرو برد و زنان و مردان این روستا را در یک چشم برهم زدن در خواب ابدی فرو برد و اجساد آنان را در زیر هزاران هزار خروار خاک ناپدید کرد.

    گل های بهار در کوهرنگ تازه جوانه زده بودند و بلبلان بر شاخه ساران ترانه می خوانند و مینی بوس از شهرکرد عازم کوهرنگ بود و حبیب در فکر این بود که وقتی به خانه رسید چگونه نوروز را به پدر و مادرش تبریک بگوید.

    حبیب چند روزی مرخصی گرفته بود و برای خواهران کوچک خویش از شهر سوغات خریده بود تا به عنوان عیدانه ای به آنها داده باشد و در این اندیشه بود که در ایام چند روز مرخصی خود و تعطیلات نوروزی کمک حال پدر پیر خود باشد و گوسفندها را برای چرا به دامنه لبد ببرد.

    خودرو کم کم به روستای محل سکونت خانواده حبیب نزدیک می شد و خستگی جاده های پیچ در پیچ و گردنه های دور را حبیب به شوق دیدار به فراموشی می سپرد که صدای راننده حبیب را به خود آورد.

    حبیب نزدیکی های روستا پیاده شد و ساک بزرگ سفر را روی شانه انداخت تا بقیه راه را تا مقصد نهایی که منزل پدری اش بود با پای پیاده طی کند، هرچه که می دانست لباس هایش گلی خواهد شد.

    باد صبحگاهان بهاری گونه های حبیب را نوازش می داد و حبیب سرشار از حس دیدار پدر و مادر خانواده در خود گم شده بود، که صدای شیون های بلند در دل دره ها طنین انداز شد و حبیب مات و مبهوت خشکش زد و از هوش رفت.

    روستای آبکار لبد در فروردین ماه سال 1377 دریک شب بارانی بهار زیرآوار کوه برای همیشه مدفون شد و هرگز کسی از ساکنان مانده در خانه های آن روستا خبر دار نشد.

    در آن حادثه تاریخی 52نفر از اهالی روستای لبد شهرستان کوهرنگ در زیر هزاران هزار تن خاک مدفون شدند و تنها از کل اهالی این روستا 13نفر که در آن شب در روستا نبودند زنده ماندند و حادثه ریزش و رانش کوه و مدفون شدن روستا ی لبد نیز از طریق روستاهای اطراف اعلام شد.

    در سال 71 برای اهالی روستای لبد یک سایت و شهرک برای اسکان در نظرگرفته شده بود که آنان اسکان در این شهرک نپذیرفتند.

    زمین لغزش یا رانش زمین، اژدهایی خفته و خاموش در دل خاک است که به یک چشم به هم زدن درست مثل زلزله بیدار می شود و هم چیز را ویران می کند و حتی رد پایی از خود به جایی نخواهد گذاشت.

    پدیده زمین لغزش براثر دخالت های مستقیم انسان و تاثیرگذاری بر فعل و انفعالات زمین رخ می دهد و اثرات بسیار جبران ناپذیری را نیز برجای خواهد داشت.

    زمین لغزش به حرکت توده ای مواد تشکیل دهنده زمین از یک شیب به سمت پایین اطلاق می شود که به ناپایداری شیب نیز معروف است و عمده زمین لغزشها نیز درحاشیه راهها و مناطق شیب دار رخ می دهد.

    میزان خسارات ناشی از وقوع زمین لغزش در ایران بیش از 127 هزار میلیارد ریال است و این میزان خسارات با ثبت چهار هزار و 900 مورد انواع زمین لغزش در مناطق مختلف کشور رخ داده و وقوع زمین لغزش در کشور سالانه به صورت مستقیم و غیرمستقیم 500 میلیارد ریال خسارت وارد می کند.

    در لبد شهرستان کوهرنگ همه سال در نوروز دو تا سه نفر از بازماندگان آن حادثه شوم، به نزدیکی روستا می آیند و در آستانه کوه یاد فراموش شدگان لبد را برای همیشه گرامی می دارند.

    چاکرای پنجم

     

    محل: بین حفره گردن و حنجره
    غدد مربوطه: غده تیروئید، غده پارا تیروئید
    هورمونهای مربوطه: تیرولسین، تری یدوتایرونین، پاراتورمون
    بخشهای مربوطه:ریه ها، نایژه ها، مری، تارهای صوتی، گلو، پشت گردن، فک، گونه ها، کتفها، شانه ها
    حس: شنوایی
    رنگ: آبی روشن و همچنین نقره ای و آبی مایل به سبز
    عنصر وابسته: اتر(آکاشا)
    زمینه: برقراری ارتباط، خلاقیت، ابراز وجود، باز بودن، انبساط، استقلال، منبع الهام، دستیابی به سطوح لطیف وجود
    جهت چرخش چاکرا: در زنان در خلاف عقربه های ساعت و در مردان در جهت حرکت عقربه های ساعت
    امکان پاکسازی و فعال ساختن چاکرای پنجم: نگاه کردن و لذت بردن از آسمان آبی، انعکاس آسمان در آب، امواج آرام
    نوع یوگا: مانترا یوگا
    سیاره های وابسته: مریخ، کیوان، ونوس، اورانوس

    توضیحات :

    لغت ویشودها به معنی پالایش است و بنابراین این چاکرا مرکز تصفیه سازی نام دارد. سمبل این مرکز یک نیلوفر آبی است با 16 گلبرگ که در مرکز آن مثلثی وارونه با دایرهء سفید رنگی محاط بر آن قرار دارد. طرح حیوانی این مرکز را فیل و مانترا یا صوت چاکرای گلو را "هام" تشکیل میدهد. چاکرای گلو مرکز نیرو هم گفته میشود زیرا آفریننده ترین مرکز بدن انسان است، چون در اینجا بزرگترین مرکز خود ابرازی انسان به شکل سخن پدیدار میگردد. اکثر اوقات انسان تحت تاثیر نیروی سازنده یا تخریبی سخن قرار گرفته یا میگیرد. پس این چاکرا همانند پلی است بین افکار و احساسات، انگیزه و واکنشهای انسان، و پیوند مهمی را بین چاکراهای پایین تر و چاکرای هفتم (تاج) به وجود می آورد و محتوای همه چاکراها را به بیرون منتقل میکند. چاکرای گلو با عنصر اتر و حس شنوایی در ارتباط بوده و اتر نیز وسیلهء صداست و محلیست که انسان صدای درونش را از کرانه های ماوراء حسی به گوش درون میشنود و با روح خود ارتباط برقرار میکند و الهام او را دریافت مینماید و همچنین اعتماد به نفس راسخی در هدایت متعالی خود پیدا میکند و به همین علت است که این چاکرا مرکز خلاقیت و آفرینندگی به ویژه در کلام است. برای آواز خواندن از این مرکز انرژی استفاده میشود. موسیقی تولید شده توسط صدا از نظر درمانی بسیار موثر است. بطور کل ارتباط برقرار کردن در زندگی شخصی عمدتا از راه صحبت کردن و همین طور با حرکت و حالت و نیز فرمهای خلاق بیان مثل موزیک، هنرهای تجسمی و نمایشی و رقص و... توسط این مرکز انرژی اتفاق می افتد. پس چنین است که کتابها، موسیقی، نقاشی و امثال آنها بوسیله همین چاکرا شکل میگیرند و از روشهای پرورش چاکرای گلو، آواز خواندن هارمونیک، هنر درمانی و هرنوع خلاقیت هنری، سفالگری، رقص آزاد و رقص شکم و... میباشند. در چاکرای گلو خلاقیت چاکرای دوم (هارا، خاجی) به انرژیهای چاکراهای دیگر وصل میشود و اتر به این انرژیها شکل میدهد که از طریق آنها با جهان بیرون ارتباط برقرار شود.از راه چاکرای گلو همه آنچه در درون داریم ابراز میکنیم مثل خندیدن، گریه کردن، احساسات عاشقانه و شادی، دلواپسیها و پرخاشگریها، آرزوها و تصمیمها و همینطور ایده ها و دانش و دریافتهای درونمان را و هرگونه فرو خوردن بیان بروی این چاکرا اثر خواهد گذاشت. فردی که تجربیات دردناکی را بطور جدی در گذشته تجربه کرده یا در حال حاضر تجربه میکند، اگر این ناراحتی ها را با کسی تقسیم نکند مشکلات زیادی را در این چاکرا تجربه خواهد کرد. ویشودها چاکرا به قبول مسئولیت نیازهای شخصی مربوط میشود و هنگامی که فرد از سرزنش دیگران به خاطر کمبودهای خود دست بردارد و برای بدست آوردن آنچه بدان نیاز و آرزو دارد اقدام نماید، به بلوغ دست یافته و این چاکرا به درستی عمل میکند. هرچقدر که ویشودها چاکرا درست تر کار کند آگاهی ما نسبت به بدن ذهنی مان بیشتر میشود و هرچقدر که قدرت تشخیص مان نسبت به عملکرد بدن ذهنی بیشتر شود، آگاهی مان نسبت به بدنهای فیزیکی، اتری، احساسی (اختری) بیشتر میشود در نتیجه دیگر افکارمان از راه احساسات و حواس فیزیکی ابراز نمیشود بلکه شناخت واقع بینانه را ممکن میسازد. زمانی که گردش این چاکرا صحیح نباشد فرد عالم را به دیدهء منفی و خصمانه مینگرد در نتیجه محتاط شده، انتظاراتی منفی خواهد داشت. به احتمال زیاد چنین فردی بجای عشق و انرژی هستی بخش، در انتظار دریافت خصومت، درنده خویی و پستی است. پس به خاطر این انتظارات منفی حوزه نیروی منفی را در اطراف خود بوجود می آورد و بنابراین دریافتهای منفی خواهد داشت. در نتیجه تبلیغات منفی را به خود جذب میکند. هنگامی که فرد چاکرای گلوی خود را میگشاید به تدریج قادر به جذب انرژی بیشتری خواهد شد اما به احتمال زیاد در مدت کوتاهی پس از گشودن آن بر اساس باورهای منفی خود او دریافتهایی منفی خواهد داشت. و اگر او بتواند این تجربه را پشت سر بگذارد و با ذات درون خود ارتباط برقرار کند و مجددا اعتماد درونی را در خود مستقر نماید میتواند دوباره این چاکرا را بگشاید. و این روند باز و بسته بودن چاکرا تا زمانی که تمام سوء تعبیرات قبلی جای خود را به اعتماد به عالمی بی خطر و انرژی بخش نسپارد ادامه خواهد یافت. در ضمن نحوه نگرش انسان به خویش در جامعه، محیط شغلی و در میان همنوعان بروی این چاکرا تاثیر میگذارد. اگر انسان دارای شغلی خوب و راضی کننده بوده و در راه آن سعی و کوشش مورد نیاز را بنماید و آن را به عنوان وظیفه خود در زندگی بپسندد، این چاکرا باز است و چنین کسی از لحاظ شغلی موفق خواهد بود و از کیهان انرژی دریافت میکند و اگر چنین نباشد برای جبران کمبود مناعت طبع و برای اجتناب از یاس درونی از سپر دفاعی غرور استفاده میکند و با اظهاراتی از قبیل "زندگی فرصت شکوفایی استعدادهایش را در اختیارش قرار نداد " ، "نقش انسانی قربانی را ایفا خواهد نمود "، در این چاکرا ترس از شکست هم ظهور میکند. این احساسی است که مانع استفاده از فرصتها برای اقدام در امور و آفرینش آنچه که با تمام وجود فرد بدان تمایل دارد، میگردد. این ترس شامل دوستی کردن با دیگران و بطور کلی زندگی اجتماعی نیز میشود. چنین فردی از برقراری ارتباط با دیگران اجتناب میکند چون ازینکه مبادا موجب بی مهری قرار گیرد میترسد، از سویی از ابراز وجود خود داری میکند و از سویی دیگر در هم چشمی با دیگران دچار غرور شده میگوید: من از تو بهترم، تو لیاقت همنشینی با من را نداری، و این احساس سرخوردگی از درون فرد ریشه میگیرد و به اطرافیان انعکاس می یابد. راه کنار نهادن این عواطف و گشودن این چاکرا رفتن به دنبال حرفه مورد علاقه، برقراری تماس با افراد مطلوب و آشکار نمودن عواطف در رابطه با اینگونه افراد است .

    انسداد انرژی در چاکرای پنجم:

    اگر انسداد انرژی درون این چاکرا باشد میتواند مانع ارتباط بین ذهن و بدن تان گردد و یا در ابراز احساسات دچار مشکل میشوید در این صورت احساسات برطرف نشده را با اعمال بدون ملاحظه و فکر ابراز میکنید. یا اینکه برخورد غیر منطقی میکنید و افکار و احساسات را رد کرده و آنها را به حق نمیدانید. به احساساتی اجازه ابراز میدهید که از فیلتر داوری خودتان گذشته و با قضاوت دیگران هم تناقضی نداشته باشد. یک احساس گناه ناخود آگاه و ترسهای ذاتی شما مانع از دیدن و نشان دادن "خود" حقیقی تان و بیان آزادانه عمیق ترین افکار، احساسات و نیازها میشود و در عوض با تعدادی کلمه و حرکات سر و دست آنها را میپوشانید و وجود حقیقی خود را کتمان میکنید. کلامتان هم یا خشن و بی ادبانه است یا سرد و جدی. ممکن است با لکنت زبان صحبت کنید، صدایتان نسبتا بلند و کلامتان فاقد معنای عمیق است. به خود اجازه نمیدهید که نقطه ضعف هایتان را نشان دهید بلکه سعی میکنید به هر قیمتی شده دائما قوی به نظر بیایید. در نتیجه ممکن است خود را خیلی تحت فشار قرار دهید. ممکن است بار زندگی بروی دوشتان سنگینی کند. زمانی که سرکوب شوید و ناکام بمانید نیز انسداد انرژی بوجود می آید. انسداد انرژی در چاکرای گلو در کسانی که از قدرت بیانشان برای گول زدن دیگران سوء استفاده میکنند نیز دیده میشود یا برای جلب توجه دیگران بلا انقطاع حرف میزند. با کم کاری چاکرای گلو شما خجالتی، ساکت و درون گرایید و وقتی صحبت میکنید فقط در مورد چیزهای کم اهمیت زندگی بیرونیتان حرف میزنید.
    اگر سعی کنید احساسات و افکار باطنی تان را بیان کنید به سرعت احساس ورم در گلو میکنید و صدایتان حالت تصنعی به خود میگیرد و لکنت زبان پیدا میکنید. در برخورد با دیگران احساس عدم اطمینان و ترس از قضاوت دارید و اغلب واقعا نمیدانید چه میخواهید. پیامهای روحتان را دریافت نمیکنید و به نیروی بصیرت خودتان اعتماد ندارید. اگر چاکرای پنجم تان را بهبود نبخشید مشکل جدی پیش خواهد آمد.

    چاکرای گلوی کاملا باز:

    احساسات، افکار و دانش درونتان را آزادانه و بدون ترس ابراز کنید. میتوانید نقاط ضعف و قوتتان را آشکار سازید. صداقت درونی تان نسبت به خود و یا دیگران از موضع درستی بیان میشود اگر لازم باشد میتوانید کاملا ساکت بمانید و از صمیم قلب به دیگران گوش دهید و درک کنید گفتارتان خلاق و پرشور است در عین حال که کاملا واضح است. مقاصدتان را به بهترین وجه و بیشترین اثر برای تحقق بخشیدن به خواسته تان بیان میکنید. صدای شما پر طنین و خوش آهنگ است و وقتی با مشکل و یا مخالفتی رو به رو میشوید با خودتان صادق باقی خواهید ماند و میتوانید اگر بخواهید "نه" بگویید. آزاد از تعصب و دارای صعه صبر و برای حقایق لطیف باز هستید. از راه آنها هدایت میشوید و صدای درونتان را میشنوید که در زندگی شما را رهبری میکنند. در می یابیم که تمام ظاهر "خلقت" پیام خاص خود شان را دارند. به علت استقلال درونی و ابراز آزادانه آنچه هستید سروری عمیق و احساس موفقیت و استحکام شخصیت در شما بوجود می آید.

    بیماریها:

    بیماریهای گلو، ورم لوزه، سرفه، برونشیت، آسم، عفونتهای بخش تحتانی دستگاه تنفس، ناراحتی های ریه، سینوسها و حنجره، سرماخوردگی عمومی، لارنژیت (التهاب حنجره)، گواتر، خستگی گردن، دندان درد و مشکلات لثه، دندان در آوردن کم کاری یا پر کاری تیروئید، آبله مرغان، تب ها، نیش حشرات، قلنج، خارش، سفیدی مو و...

    تغذیه رنگی:
    توت آبی، انگورها، آلو سیاه و اغلب میوه های آبی و...

    غذایی برای کاهش درد قاعدگی

     

    پژوهش‌های تازه از تاثیر فوق‌العاده کلسیم و ویتامین‌D در پیشگیری از ابتلا به علا‌یمی که پیش از قاعدگی،زنان را گرفتار می‌‌کند و به آن<نشانگان پیش از قاعدگی> می‌گویند، خبر می‌دهند....

    روزهای قاعدگی را با شیر، پنیر و کلم بروکلی بگذرانید

    اخیرا پژوهشگران دانشگاه ماساچوست پس از مطالعه مفصلی بر روی ۳۰۰۰ زن اعلام کرده‌اند که رژیم غذایی سرشار از کلسیم و ویتامین D می‌تواند در کاهش بروز علایم این نشانگان موثر واقع شود.

    محققان اعتقاد دارند افرادی که در رژیم غذایی خود به مقدار کافی از غذاهای حاوی ویتامین D و کلسیم مانند شیر و پنیر و سایر لبنیات و همچنین جوانه‌ها و کلم بروکلی استفاده می‌کنند، دچار کمترین میزان علایم این بیماری می‌شوند. از نظر این محققان، دلیل کاهش علایم نشانگان پیش از قاعدگی توسط مواد مزبور، افزایش سطح هورمون‌های زنانه مثل استروژن و در عین حال کاهش پروژسترون است.

    دکتر الیزابت جانسون، مدیر این تیم تحقیقاتی، درباره نتایجی که از این پژوهش به دست آمده، می‌گوید: <در این تحقیق، مشخص شد کسانی که دریافت روزانه کلسیم و ویتامین D آنها در حد ایده‌آل و یا بالاتر از حد طبیعی است، کمتر از سایرین دچار علایم پیش از قاعدگی می شوند.

    لابد می‌دانید که نشانگان پیش از قاعدگی یا‌پی.ام.اس یکی ازشایع‌ترین بیماری‌های زنانه دنیاست. در ایران البته آمار دقیقی از این بیماری در دست نیست اما آمارهای امریکا حاکی از آن است که ۴۰ تا ۶۰ درصد زنان این کشور (و طبیعتا چیزی نزدیک به همین درصد از خانم‌های سایر کشورهای دنیا) بین سنین ۱۲ تا ۵۰ سالگی از این بیماری رنج می‌برند.

    اگرچه علایم این بیماری با افزایش سن، شدیدتر می‌شود اما برای دختران جوان و نوجوان نیز، این عارضه می‌تواند کاملا آزاردهنده و دردسرساز باشد. این بیماری معمولا در حول و حوش روزهای قاعدگی اتفاق می‌افتد. علایمش کاملا متنوع و متغیر است اما برخی از شایع‌ترین علایم و نشانه‌هایش عبارتند از: دل درد، ناپایداری خلقی، تحریک پذیری، تنش عصبی، سردرد، افزایش اشتها، تپش قلب، ضعف، سرگیجه و غش، افزایش وزن، ورم دست و پا، تورم و حساسیت پستان‌ها، میل شدید به شیرینی‌جات، احساس ورم و نفخ شکم، افسردگی، ضعف حافظه و بیخوابی.

    دکتر الیزابت جانسون، مدیر تیم تحقیقاتی دانشگاه ماساچوست، خاطر نشان می کند که: یافته‌های ما حاکی از آن است که برای کمک به افرادی که به شدت از سندرم پیش از قاعدگی رنج می برند، می‌توان از مکمل‌های دارویی این دو ماده ضروری ( یعنی کلسیم و ویتامین D ) استفاده کرد و رژیم غذایی را در جهت تامین این منابع ضروری تغییر داد.

    جالب است که با آغاز دوره این بیماری و ورم ناشی از آن، احساس چاقی به مبتلایان دست می‌د‌هد و به همین دلیل، به رژیم‌های موقت غذایی روی میآورند. اما با برطرف شدن این دوره، دوباره پرخوری شروع می‌شود و در عوض، برای کم کردن این اشتهای کاذب، می‌روند سراغ داروهای لاغری. این چرخه تغذیه‌ای را در اغلب مبتلایان نشانگان پیش از قاعدگی می‌شود سراغ گرفت.

    و جالب‌ترین نکته در خصوص نشانگان پیش از قاعدگی، این است که رژیم غذایی اغلب مبتلایان به این بیماری شبیه همدیگر است. اکثرشان غذاهای آماده، غذاهای چرب، محصولات لبنی و مواد کافئین دار را زیادتر مصرف می‌کنند و کمتر به سراغ غذاهای طبیعی و سالم می‌روند؛ به همبرگر، سیب‌زمینی سرخ کرده، چیپس، نوشابه‌های کولادار، انواع بیسکوییت و شیرینی‌جات و بخصوص شکلات، ماکارونی و برنج شدیدا علاقه‌مندند و از طرفی برای حفظ تناسب اندامشان هم گهگاه بعضی از وعده‌های غذایی‌شان را کاملا حذف می‌کنند و در عوض، هر از گاهی هم حسابی در خوردن زیاده روی می‌کنند.‌

     

    زخم از زبان تلخ تو خوردن روا نبود
    *

    *

    *
    تقدیر ما به تلخی این ماجرا نبود

     

    لو کنت تعرف کم أحبک...

     

    لو کنتَ تعرفُ کم أحبکَ...
    لم تعاملنی کفرعونٍ...
    ولم تفرضْ شروطکَ مثلَ کلِ الفاتحینْ..
    لو کنتَ تعرفُ کم أحبکَ..
    لم تکرسنی کأرضٍ للفلاحةِ..
    شأنَ کلِّ المالکینْ...
    لو کنتَ تعرفُ کم أحبکَ..
    لم تعاملنی ککرسیٍّ قدیمٍ..
    لو کنتَ تعرفُ کم أحبکَ...
    ما قمعتَ...
    ولا بطشتَ...
    ولا لجأتَ لحدِّ سیفکَ..
    مثلَ کلِ الحاکمینْ...

    اگر می دانستی چقدر دوستت دارم ...!مانند یک فرعون با من برخورد نمی کردی
    و شرط و شروط هایت را مثل تمام فاتحان به من املا نمی کردی
    اگر میدانستی چقدر دوستت دارم. ..!مانند تمام مالکان
    مرا چون زمینی برای کشاورزی وا نمی گذاشتی
    اگر می دانستی چقدر دوستت دارم...!

    اگر می دانستی چقدر دوستت دارم...!
    مانند میزی قدیمی با من برخورد نمی کردی
    اگر می دانستی چقدر دوستت دارم
    قمع نمی کردی
    ..
    و نمی زدی
    ..
    و به شمشیرت پناه نمی آوردی

    مثل تمام حاکمان

    تبریک ولادت حضرت زینب(س)

     

    دوستان عزیز 

      

    ولادت بانوی صبر و استقامت زینت پدر را به همه ی شما 

     

    و دوستدارن و ارادتمندان این بانوی بزگوار تبریک میگم.

     

     

     

    خذ الخریطة...
    ورتبها کما تشاء
    فالقارات أنت
    والبحار أنت
    وأنا أنت...
    من اسمک تبدأ جغرافیة المکان
    ومن عینیک تأخذ البحار ألوانها
    ومن ثغرک یولد اللیل والنهار
    ومن إیقاعات صوتک
    ومن شرایین یدیک
    أولد أنا...
    یطاردنی حبک...
    کسمکة قرش لا تشبع
    یطاردنی فوق الماء, وتحت الماء
    یختار نقاط الضعف فی أنوثتی
    ویضربنی بلا هواده
    على وجهی یضربنی...
    على صدری یضربنی...
    على ظهری یضربنی...
    على أصابعی یضربنی...
    حتى یصبغ دمی
    جمیع المحیطات باللون الأحمر..
    الشاعره : سعاد الصباح !

    نقشه را ببر و به آن نگاه کن

    هر طور که میخواهی به آن نگاه کن

    که قاره هایش توئی

    دریاهایش توئی

    و من توام...

    و از نامت مکان جغرافیا شروع میشود

    و از چشمانت دریاها رنگشان را می گیرند

    و از بودن تو شب و روز متولد میشود

    و صدای صوتت

    و از شرایین دستانت

    من متولد میشوم...

    عشقت مرا دنبال میکند

    مانند ماهی که سیر نمی شود

    در روی آب و زیر آب دنبال میکند

    و ضعف های زنانه م را پیدا میکند

    و به من ضربه میزند

    به صورتم...

    به قلبم...

    به کمرم...

    به انگشتانم...

    حتی خونم را همرنگ خودش میکند

    همه ی اطراف به رنگ قرمز است...

    داستان زیبای عشق

     

    در جزیره ای زیبا تمام حواس زندگی میکردند: شادی>غم>غرور>عشق و ......

    روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت.همه ساکنین جزیره قایقهایشان را اماده وجزیره را ترک کردند. اما عشق میخواست تا اخرین لحظه بماند چون او عاشق جزیره بود. وقتی جزیره به زیر آب فرو میرفت عشق از ثروت که با قایقی با شکوه جزیره را ترک میکرد کمک خواست و به او گفت: ایا میتوانم با تو همسفر شوم؟
    ثروت گفت: نه مقدار زیادی طلا و نقره داخل قایقم هست و دیگر جایی برای تو وجود ندارد.

    پس عشق از غرور که با یک کرجی زیبا راهی مکان امنی بودکمک خواست.غرورگفت: نه نمیتوانم تو را با خود ببرم چون تمام بدنت خیس و کثیف شده و قایق زیبای مرا کثیف خواهی کرد.

    غم در نزدیکی عشق بود.پس عشق به او گفت: اجازه بده تا من با تو بیام.غم با صدای حزن الود گفت: من خیلی ناراحتم و احتیاج دارم تا تنها باشم.

    عشق این بار سراغ شادی رفت و او را صدا زد.اما او انقدر غرق شادی و هیجان بود که حتی صدای عشق را هم نشنید.آب هر لحظه بالا و بالاتر میامد و عشق دیگر ناامید شده بود که ناگهان صدای پیرمرد سالخورده گفت: بیا من تو را خواهم برد.عشق انقدر خوشحال شده بود که حتی فراموش کرد نام پیر مرد را بپرسد و سریع خود را داخل قایق انداخت و جزیره را ترک کرد. وقتی به خشکی رسید پیر مرد به راه خود رفت و عشق تازه متوجه شد کسی که جانش را نجات داده بود چقدر به گردنش حق دارد.عشق نزد علم که مشغول حل مسئله هایی روی شنهای ساحل بود رفت واز او پرسید: ان پیر مرد که بود؟
    علم پاسخ داد زمان!!

    عشق با تعجب گفت: زمان! اما او چرا به من کمک کرد؟
    علم لبخندی خردمندانه زد و گفت: زیرا تنها زمان قادر به درک عظمت عشق است.

    بانوی من(بی بی حکیمه(س) )

     

    آرام قدم بر می داشتم ،می خواستم همه چیز را ببینم از صخره ای سنگی گرفته تا شن ریزه ای زیر پایم چشمه ای که آب سبز رنگ داشت و کبوترانی که مشتاقانه در هوایت پر می کشیدند آرام قدم بر می داشتم تا تکاپو و جنب جوش زائرانت را ببینم زائرانی که بی صبرانه به سویت می آمدند.

    بانوی من !آرام از پله ها بالا می آمدم با هر قدم قلبم تندتر می زد و عطش دیدارت در وجودم زبانه می کشید . وارد حرمت شدم . حرمی که مثل هیچ حرم دیگری نبود . حرمی که درون یک غار غریب و محجوب نشسته بود . به تو نزدیک بودم، تو در چند قدمی من بودی و این آرامم می کرد، اشک هایم بی مها با ،چهره ام را خیس می کرد ،شاید آنهاهم حضور مقدست را حس کرده بودند که این چنین از هم سبقت می گرفتند . دستم می لرزید اما دلم نه . آرام بود و مطمئن چون کودکی که در آغوش مادر آرامیده است .
    سعی می کردم تو را در ذهنم مجسم کنم . هیچ تصوری از چهره ات نداشتم ،فقط می توانستم تو را در هاله ای از نورهای سبز و نقره ای ببینم. تو تنها نشسته بودی و مگیریستی . نه بر تنهایت که بی شک خدا در کنار تو بود . بر بی کسی ات و غریبی ات . بر ظلم عظیمی که بر خاندان تو روا کردند . بر غم از دست دادن برادرانی که افتخار تو بودند و تسلای وجودت . بر جهل بندگان کور دلی که هیچگاه راه درست را نیافتند.
    بی بی جان ! آنجا که تو بودی ،بوی عشق می آمد. بوی نارنج ،بوی پونه ویاس ، بوی همه ی خوبی های خدا ،بوی خا ک کربلا ،بوی سرخ ترین سیب دنیا.
    آن روز که هم که به دیدارت آمدم ،حرمت پر بود . پر از عطرهای ماندگار دنیا . عطر حرم امام رضا (ع) ،عطر جمکران ،عطر امام زاده داوود ، عطر بهشت .
    آن روز هزاران آرزو در دلم پر کشید . ای کاش ،گل سرخی بودم که از لای یکی از صخره های اطراف حرمت ، می روییدم یا کبوتری که با هر پرواز در آسمان حرمت اوج می گیرد .
    می شد پارچه سبزی باشم که بر ضریح تو ساییده می شد یا شمعی که قطره قطره در کنار حرمت آب می شد . هر چند ناچیز ،اما در کنارت بودم.
    بی بی خاتون من! تو را به عشق، به عطش ظهر عاشورا به غریب بودنت در این دنیای خاکی ، به برادرت رضا (ع) قسم می دهم.
    بر کال ترین سیب دنیا عشق عطا کن.

    زیارت بی بی حکیمه(س) بنت موسی بن جعفر(ع)

     

    روز جمعه و شنبه برای زیارت زیارت بی بی حکیمه(س) بنت موسی بن جعفر(ع) اونجا رفته بودیم، جای همه ی دوستان هم خالی بود.

    خیلی خیلی خوش گذشت از هر نظر که بگین...

    شب جمعه بالای ضریح رو غبار رویی میکردند و من و خواهرم که خوابمون نگرفته بود توی حرم بودیم و تونستیم از این غباررویی تبرکی بگیریم.

    چند لباسی که روی ضریح انداخته بودند رو سمت جمعیت انداختند که من هم یکی از اون لباس ها گیرم اومد.

    تبرکی که گیرم اومد یه لباس نوزاد بود که امیدوارم بی بی حکیمه (س) با این تبرکی مراد دل و آرزوم رو بده و منو از این زیارت بی نسیب نکنه.

     

     

     

    این عکس هم از غباررویی بالای ضریح هست، البته چون شب بود و روشنی هم کم بودش تار افتاد.  

    طرح و تاکتیک در ممنوعیت سبّ على (ع )

     

    عمر عبدالعزیز (دهمین خلیفه اموى ) در میان خلفاى بنى امیه ، نیک سرشت و عدالتخواه بود، او علاوه بر کارهاى مهمى که در دوران خلافتش ‍ انجام داد، دو کار مهم نیز با طرح و تاکتیک خاصى انجام داد، یکى اینکه سبّ و لعن امیر مؤمنان على (ع ) را ممنوع کرد، دوم اینکه فدک را به نواده هاى حضرت زهرا (ع ) برگرداند.در مورد اوّل ، ناگفته روشن است که مردم حدود شصت سال به سبّ و لعن بر على علیه السّلام عادت کرده بودند، و معاویه و خلفاى بعد از او، هر چه توان داشتند، کینه خود را نسبت به على (ع ) آشکار ساختند، پیران در حال کینه على (ع ) مردند، و کودکان با این برنامه ، بزرگ مى شدند، در این صورت ، ممنوع کردن این بدعت که به صورت سنتّ درآمده بود، نیاز به طرحهاى ظریف و قوى داشت .عمر بن عبدالعزیز با یک طرح مخفیانه ، به این کار دست زد، او فکر کرد که یگانه راه برداشتن سبّ و لعن على علیه السّلام فتواى علماى بزرگ اسلام  به این امر است ، مخفیانه یکنفر پزشک یهودى را دید و به او گفت  علماء را دعوت به مجلس مى کنم ، تو هم در آن مجلس حاضر شو و در حضور آنها از دختر من ، خواستگارى کن ، من مى گویم از نظر اسلام جایز نیست که دختر مسلمان با شخص کافر ازدواج کند، تو در پاسخ بگو پس چرا على که کافر بود، داماد پیامبر (ص ) شد، من مى گویم على (ع ) که کافر نبود، شما بگو اگر کافر نبود پس چرا او را سبّ و لعن مى کنید، با اینکه سب و لعن مسلمان جایز نیست ، آنگاه بقیه امور با من .طبق طرح عمربن عبدالعزیز، مجلس ترتیب یافت ، و طبق دعوت قبلى ، بزرگان و اشراف بنى امیه و علماى وابسته در آن مجلس  شرکت کردند، در این شرائط، پزشک یهودى دختر عمربن عبدالعزیز را خواستگارى کرد.عمر گفت : این ازدواج از نظر اسلام جایز نیست ، زیرا ما مسلمان هستیم و ازدواج دختر مسلمان با مرد یهودى جایز نیست .یهودى گفت : پس چرا پیامبر اسلام (ص ) دخترش را به ازدواج على (ع ) که کافر بود درآورد؟
    عمر گفت : على (ع ) که کافر نیست ، بلکه از بزرگان اسلام است .یهودى گفت : اگر او کافر نبود، پس چرا او را لعن و سبّ مى کنید؟!در اینجا بود که همه مجلسیان ، سرها را به زیر افکندند و شرمنده شدند. آنگاه عمر بن عبدالعزیز، سر نخ را بدست گرفت و به مجلسیان گفت :((انصاف بدهید آیا مى توان داماد پیامبر (ص ) را با آن همه فضل و کمال ، دشنام داد؟)) مجلسیان سر به زیر افکندند، و سرانجام در همان مجلس  طرح عمربن عبدالعزیز جا افتاد  و او فرمان داد که دیگر براى هیچ کس ‍ سب و لعن على (ع ) روا نیست .

    با تشکر از mogalat.persianblog.ir

    زیدیه

     

    ((زیدیّه)) گروهی از سپاه سیّد حسنی هستند که پس از ظهور امام زمان (عج) با ایشان بیعت نمی کنند و تعداد آنان را چهار صد هزار نفر ذکر کرده اند. مصحف ها و قرآن در گردن آنان حمایل است و آنچه مشاهده می کنند از دلائل و معجزات، آن را حمل بر سِحْر می کنند و می گویند این سخنان بزرگی است و اینها همه سِحْر است که به ما نموده اند. پس امام قائم (عج) آنچه آنان را نصیحت و موعظه کند و آنچه از معجزات بیاورد در آنها تأثیر نخواهد کرد. تا سه روز ایشان را مهلت می دهد و چون موعظه ی آن حضرت را که حق است قبول ننمایند امر می فرمایند که گردنهای آنها را بزنند. حال آنان، شبیه به حال خوارج نهروان که در لشکر امام علی علیه السلام در جنگ صفّین بودند، است.

    7 دروغ بزرگ در مورد ازدواج

     

    فقط بعد از اینکه چند سال از زندگی زناشوییتان گذشته باشد، خواهید فهمید که بخشی از تصوراتتان راجع به ازدواج و زندگی زناشویی، خیالات و تصورات غیرواقعی از زندگی بوده است و زندگی را نمی‌توان با شانس و رویاهای غیر واقعی ساخت. بنابراین قبل از آن که در دام این دروغ ها بیفتید، از آنها مطلع شوید!

    دروغ اول: عشق کافی است!‏

    واقعیت این است که عشق‌ورزی نمی‌تواند دلیل کافی برای شروع یک زندگی زناشویی باشد. اگرچه که وجود عشق در زندگی ضروری است


    ولی این همه چیزی نیست که بتوان زندگی را برآن استوار کرد. شما برای داشتن یک زندگی شاد و سالم به مجموعه‌ای از امکانات و لوازم احتیاج دارید و عشق فقط یکی از آنها است.


     شما در زندگی به تفاهم، اخلاقیات، رفاه مالی و مشترکات فرهنگی نیز احتیاج دارید و عشق نمی‌تواند جای هیچ کدامشان را پر کند. هر چند اگر عاشق باشید صبر و تحمل بیشتری خواهید داشت.

     دروغ دوم: باید بگویید و بشنوید

    در دنیایی زندگی می‌کنید که شما را تشویق می‌کنند تا درباره احساسات و نیازهایتان صحبت کنید اما یادتان نمی‌دهد که میان احساسات غلط و احساسات درست تفاوتی قایل شوید.

    بیشتر اوقات حرف زدن درباره احساسات بدون ملاحظه این که احساسات شما چه تاثیری در شنونده می‌گذارد بیشتر از اینکه برایتان مفید باشد، آسیب زننده است.


     اگر یاد بگیرید که یک رابطه درست و منطقی با همسرتان برقرار کنید بسیار مفیدتر خواهد بود تا اینکه برای حل مشکلات و اختلافات زناشویی‌تان بدون اینکه شناخت درستی از طرف مقابل داشته باشید، فقط از احساسات و نیازهایتان بگویید. ‏

     دروغ سوم: آدم ها تغییر نمی‌کنند‏

    واقعیت این است که بسیاری از مردم روش اشتباهی را برای تغییر و بهبود روابطشان، انتخاب می‌کنند و زمانی که به نتیجه دلخواهشان نمی‌رسند


    می‌گویند «آدم ها تغییر نمی‌کنند». شاید شما نیز از آن دسته کسانی باشید که از تغییر دادن خودتان می‌ترسید و به جای مواجهه از آن فرار می‌کنید. اما تغییر کار سختی نیست و شما نباید به خودتان دروغ بگویید.


     همه چیز به خواسته شما برمی گردد و اینکه چقدر خواهان این هستید که در خودتان و در زندگیتان تغییر ایجاد کنید.

     دروغ چهارم: با ازدواج زندگی متفاوتی را شروع می‌کنید‏

    هر نگاهی که به زندگی دارید متاثر از نوع تربیت‌تان و نوع نگاه های خانواده تان است. از نوع برخورد شما با مشکلات گرفته تا جایگاهی که برای همسرتان در زندگی قائل می شوید. شاید شما پدر یا مادرتان را زیاد نبینید و رفت و آمد کمی با هم داشته باشید


     اما نمی‌توانید منکر نوع تربیت خودتان بشوید. به نظر می‌رسد که آنها مانند ریسمانی محکم به شما متصل هستند. به همین شکل، خانواده همسرتان هم به طور غیر مستقیم و از طریق تربیت همسرتان روی زندگی شما سایه می اندازند.

    ادامه مطلب ...