اولیای محبوب خدا

اولیای محبوب خدا

باسلام. مطالب این وبلاگ رو تقدیم به ساحت مقدس بانوی دو عالم فاطمه سلام الله علیها و ابیهاو بعلها و فرزندانش می کنم.
اولیای محبوب خدا

اولیای محبوب خدا

باسلام. مطالب این وبلاگ رو تقدیم به ساحت مقدس بانوی دو عالم فاطمه سلام الله علیها و ابیهاو بعلها و فرزندانش می کنم.

باز هم سلام



با عرض پوزش از دوستان



اگه مدتی نبودم و آپ نشدم برای این بود که درگیر امتحانات دانشگاه بودم و خدا رو شکر هم به خوبی و عالی این مدت رو گذروندم و همه ی امتحان ها رو با نسبت بالای عالی دادم.


دوستان دعا کنید این ترم معدلم عالی بشه./


آموزش قرار دادن عکس در وبلاگ



باسلام



یکی از دوستان خواسته بود که طریقه ی آموزش گذاشتن عکس رو در وبلاگ قرار دهم



راستش رو بخواین من خودمم بلد نبودم که چطوری عکسی رو در وبلاگم بذارم ولی به لطف یکی از دوستانم و شیوه ی که بهم آموزش داد تونستم یاد بگیرم/ که ازش خیلی خیلی ممنونم



من در اینجا همون فایلی رو که برام فرستاد رو بطور کامل در اینجا گذاشتم که دوستان میتونن با دانلود آن طریقه ی کامل آموزش قرار دادن عکس رو یاد بگیرند و برای دوست عزیز ما دعای سلامتی بکنن 


لینک دانلود : http://uplod.ir/7qdk9ksggai9/_____________________________.pdf.htm
نام فایل: _____________________________.pdf
حجم: 468.2 Kb



لینک مستقیم:http://uplod.ir/7qdk9ksggai9/_____________________________.pdf.htm


حاضر جوابی



دختر برای حل مسئله استاد رفت پای تخته; لبه چادرش روی زمین کشیده میشد

پسر یه چشمک به دختر پشت سری انداخت روشو برگردوند و با نیشخندی گفت: بچه ها به شریفی بسپریم لازم نیس امروز کلاس رو جارو بزنه (خنده کلاس)…
دختر خیلی جدی و آروم برگشت و رو به پسر گفت:
پس کی میخواد تو رو جمع کنه!؟

همون صداها این بار بلندتر خندیدن


داستان از حضرت زینب (س) / توسل به زینب کبرى (س )



مرحوم بهبهانى ، بانى شبستان مسجد نقل مى کرد.

پدرم قبل از تمام شدن کار شبستان مسجد، به مرض موت مبتلا شد و در آن حال وصیت نمود که ((مبلغ دوازده هزار دینار حواله را صرف اتمام کار مسجد نمایید)).

زمانى که فوت کرد، به منظور احترام به پدر و اشتغال به مجالس ‍ ترحیم ، چند روزى کار ساختمان تعطیل شد. شبى در عالم خواب پدرم را دیدم که به من گفت : چرا کار مسجد را تعطیل کردى ؟ گفتم : به منظور احترام به شما و اشتغال به مجالس ترحیمتان . در جوابم گفت : اگر مى خواستى براى من کارى بکنى ، نباید کار ساختمان مسجد را تعطیل مى کردى.

 

زمانى که بیدار شدم تصمیم به اتمام کار ساختمان مسجد نمودم به این منظور باى حواله دینارهایى که پدرم در وصیت خود عنوان کرده بود وصول کرده و از آن مصرف مى نمودم . اما هر چه بیشتر جست و جو مى کردم حواله ها پیدا نمى شد هر جا که احتمال وجود حواله ها مى رفت گشتم ، اما خبرى از حواله ها نبود. سرانجام در حالى که بسیار ناراحت بودم به مسجد رفته و متوسل به حضرت زینب (س ) شدم و خدا را به حق آن ساعتى که امام حسین (ع ) و زینب (س ) از یکدیگر وداع نمودند قسم دادم . ناگهان خوابم برد.

پس از مدتى بیدار شدم و دیدم همان ورقه اى که حواله ها داخل آن بود کنار من است از همان ساعت کار مسجد را ادامه دادم تا به اتمام رسانیدم و همیشه این کرامت را براى دیگران نقل مى کنم.


با تشکر از سایت : www.rasekhoon.net

تسلیت



وفات حضرت زینب کبری(س) الگوی صبر ، نجابت و حیا رو به همه ی دوستدارن ایشان تسلیت عرض می کنم.


مى سوخت چوشمع و پایدارى مى کرد

دل از مژه جاى اشک جارى مى کرد

شب دختر شیر حق به جاى عباس

از عترت عشق پاسدارى مى کرد

خاطرات مقام معظم رهبری / سخت ترین ساعات عمرمان



رهبر عزیز درباره سخت ترین ساعات عمرش مى فرماید:

در آن ساعات بسیار حساسى که ما واقعا باید بگویم سخت ترین ساعت عمرمان و را گذراندیم در آن شب عجیب و صبح آن روز، که چه ساعاتى و چه لحظاتى بر ما گذشت ؟ که خدا مى داند. در آن شب شنبه و صبح (14 خرداد) بر ما چه گذشت ؟

 که برادرها از روى مسؤ لیت و احساس وظیفه با فشردگى تمام فکر مى کردند و تلاش مى کردند که چگونه قضایا را جمع و جور کنیم . از بنده به عنوان عضو شوراى رهبرى مکرر اسم مى آوردند که من البته در ذهن خودم آن را رد مى کردم ، اگر چه به نحو یک اجتماع برایم مطرح مى شد که حالا شاید واقعا این مسؤ لیت را به من متوجه کنند به عنوان یک نفر از سه نفر یا پنج نفر عضو شوراى رهبرى و من همان روز به خدا پناه بردم .

همان روز شنبه قبل از تشکیل مجلس خبرگان من به خداى متعال عرض ‍ کردم : با تضرع ، با توجه ، با التماس که پروردگار چون ممکن است به عنوان عضوى از مجموعه به من توجه بشود براى این مسؤ لیت ، من خواهش ‍ مى کنم که اگر این اندکى براى دین من و آخرت من ممکن است زیان داشته باشد، تو که مدبر امور و مقدر امور هستى ترتیب کار را به گونه اى کن که پیش نیاید. و واقعا از ته دل مى خواستم که نشود.


لکن مجلس خبرگان ، یعنى برادرانى آنجا بودند ملاحظه کردند، حضرت آیت الله مشکینى فرمودند: بحثهایى پیش آمد و حرفهایى زده شد تا بالاخره به این انتخاب منتهى شد. من تلاش کردم که نشود، در خود مجلس ‍ من کوشش کردم ، تلاش کردم ، استدلال کردم ، بحث کردم که این کار انجام نگیرد ولى گرفت و این مرحله گذشت .

خاطرات مقام معظم رهبری / ساعت 20 : 10 شب



رهبر عزیز از وقایع روز تلخ شنبه مى گوید:

در همان روز تلخ شنبه ، ظهر جمعى از برادران بازنگرى قانون اساسى را من دعوت کردم و به آنها گفتم حال امام خوب نیست قبل از آن حادثه ناراحتى شدید عصر آن روز که براى ایشان پیش بیاید نشانه هایى دیده بودیم که دل ما مى لرزید مى خواستم به آنها بگویم کار بازنگرى را یک قدرى تسریع کنیم ، چون از ما خواسته بودند کار بازنگرى در قانون اساسى را هر چه زودتر به انجام برسانیم و مژده اش را روى تخت بیمارستان به ایشان بدهیم و دل ایشان را شاد کنیم ، شاید در روحیه ایشان اثر کند، این ها را مى خواستم به آن برادرها بگویم ، لکن از تصور آن چیزى که ممکن بود پیش بیاید قلبم لرزید، صدایم شکست و نتوانستم حرفم را تمام کنم . تا دو سه ساعت از آن این ودیعه الهى و این گوهر ارزنده را از دست دادیم ، اما چه باید کرد؟

همه پیغمبران و اولیاء رفتند، چاره اى هم نیست حالا که مقدر بود. که ما زنده بمانیم باید طاقت برخورد با این حادثه بسیار تلخ را هم در خودمان ایجاد مى کردیم و باید ایجاد کنیم ، خداوند به پیغمبرش 6 فرمود: انک میت و انهم میتون مفرى از این گونه حوادث تلخ نیست . اما میراث او که جمهورى اسلامى است ، با ارزش هایى که او در این جمهورى بوجود آورد، یا بهتر بگوییم ، با ارزش هایى که او جمهورى اسلامى را با آن ارزشها ساخت در دست ما هست . (24) من همان صبح آن شبى که آن بزرگوار به جوار رحمت الهى پیوسته بودند شب ساعت 20/10 دقیقه بود که روح ایشان عروج کرد ما تا حدود ساعت 12 آنجا بودیم بعد من آمدم . سحر در یک حالت التهاب و حیرت گفتم درباره امام تفاءل با قرآن بزنم . این آیه شریفه سوره کهف آمد و اتفاقا از اول آیه هم بود:


بسم الله الرحمن الرحیم

و اما من آمن و عمل صالحافله جزاء الحسنى و سنقول له من امرنا یسرا (25)

دیدم واقعا مصداق کامل این آیه همین بزرگوار است ، ایمان و عمل صالح و جزاء حسنى و این بهترین پاداش است .

رحلت امام خمینی (ره)


گل رفت و شمیم خوشش اینجاست هنوز

بلبل به هوا ی گل چه شیداست هنوز

رفتی ز جهان اگر چه ای روح خدا

لیکن علم مهر تو بر پاست هنوز

رحلت جانسوز امام خمینی(ره) تسلیت باد

.

.

.

تا از تن تبدار زمین روح خدا رفت / بالندگی از همت عنقایی ما رفت

آن ابر که گل هم قدم بارش او بود / سیراب نکرده عطش دشت، چرا رفت؟

.

.

.

با آمدنت بهار دل پیدا شد / بلبل به نوا آمد و گلها وا شد

ای کاش که رفتنت نمی دیدم من / با رفتن تو قیامتی بر پا شد . . .

.

.

.

می سوخت چو شمع تا سحر در شب مرگ

بشکفت گل از گل رخش در تب مرگ

آرامتر از همیشه با یاد خدا

گل خنده زد و نهاد لب بر لب مرگ . . .

.

.

.

هر دل شد حجله ای برای غم تو / هر دیده چو دجله است در ماتم تو

از یاد نرفته ای که دلها با توست / دل نیست مگر دلی که شد همدم تو . . .

.

.

.

دل به عشق اش داده ام دلداده ام

بَهراین دل، دل فکاری گریه کن

می رسد خرداد و داد از یاد ِاو

کی توانم بردباری، گریه کن . . .

 

.

.

.

افسوس که نو بهار آخر گردید

آن باغ پر از شکوفه پر پر گردید

اندوه ، اندوه از فراق آن گل

کز بوی خوشش جهان معطر گردید . . .



الهم عجل لولیک الفرج



مهدی جان

سوالی ساده دارم از حضورت


من آیا زنده ام وقت ظهورت


اگر که آمدی من رفته بودم


اسیر سال و ماه و هفته بودم


دعایم کن دوباره جان بگیرم


بیایم در رکاب تو بمیرم


الهم عجل لولیک الفرج

ولادت جواد الائمه



هر کس بنامت می کند توسل


هر کس به جود تو کند توکل


خیر دو عالم می شود نصیبش


خلاق عالم می شود حبیبش


ولادت جواد الائمه امام محمد تقی(ع) را به همه ی شیعیان  و اردادتمندان ایشان تبریک و تهنیت عرض می کنم.

 

چرا سختی ها و بلاها پی در پی رو می آورند



چرا سختی ها و بلاها پی در پی رو می آورند؟

از دشوارترین اموری که انسان در زندگیش با آن روبه رو می شود اینست که پس از بهره وری از نعمت ها بر او سختی و بلا نازل میشود، همچنانکه زیباترین چیزی که انسان در زندگی با آن مواجه می شود آن است که بعد از گذراندن دوره ای طولانی که گرفتار سختی و مصیبت بوده، نعمت های خدا بر او  پی در پی وارد شوند.

برخی گرفتار مشکلی و یا مصیبتی می شوند، اما به سرعت شخصا و یا از طریق اقدام اجتماعی بر آن غلبه می کنند و باز به زندگی خود ادامه می دهن، بعضی دیگر پیوسته گرفتار اندوه، سختی و مشکل می شوند آنچنانکه با وضعی بسیار آشفته و دشوار روبه رو می شوند، اینان از هیچ مصیبتی نجات نمی یابند، مگر اینکه گرفتار مصیبتی بزرگتر شوند اما به چه علت مشکلات و مصایب گرفتار اینان می شود؟

پاسخ امام علی(ع) در این مورد:

آنجا که سبب مصیبتهای پی در پی انسان را، پیاپی گناه کردن او می دانند، انسان همچنانکه گناهان را یکی پس از دیگری مرتکب می شود، مصایب نیز یکی پس از دیگری بر او روی می آورند.

یاداشت: وقتی مصایب، سختیها و مشکلات پی در پی بر تو روی می آورند، باید بدانی که ناپاکی معنویی که با آن به سر می بری سبب همه ی این گرفتاریهاست و باید به پاکسازی نفس خود از آن آلودگی، اقدام کنی.

منبع: کتاب دعا معراج المومنین و راه زندگی

مولف: آیت الله سید محمدتقی مدرسی

ایمان- نان و نام



الهی رحمتی کن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را؛


وحتی نامم را در خطر ایمانم افکنم. تا از آنها باشم که پول دنیا می گیرند


 وبرای دین کار می کنند ؛ نه آنها که پول دین می گیرند وبرای دنیا کارمی کنند .



دیدار خدا



دیدار خدا بود میسر...



با دیده ی دل نه با دیده ی سر...





قالَ الإمامُ الهادی - علیه السلام - : لا تُخَیِّبْ راجیکَ فَیَمْقُتَکَ اللّهُ وَ یُعادیکَ.

امام هادی - علیه السلام - فرمود: کسی که به تو امید بسته است ناامیدش مگردان، وگرنه مورد غضب خداوند قرار خواهی گرفت.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 173، ح 2»

گل پسر محمدطه



وااای اگه مامانش بفهمه عکس پسرش رو بدون اجازه


اینجا گذاشتم!!!!






تغییر نگرش



میگویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریق کرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود. وی پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زیاد درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده میبیند.

وی به راهب مراجعه میکند و راهب نیز پس از معاینه وی به او پیشنهاد کرد ....

که مدتی به هیچ رنگی بجز رنگ سبز نگاه نکند.وی پس از بازگشت از نزد راهب به تمام مستخدمین خود دستور میدهد با خرید بشکه های رنگ سبز تمام  خانه را با سبز رنگ آمیزی کند . همینطور تمام اسباب و اثاثیه خانه را با همین رنگ عوض میکند. پس از مدتی رنگ ماشین ، ست لباس اعضای خانواده و مستخدمین و هر آنچه به چشم می آید را به رنگ سبز و ترکیبات آن تغییر میدهد و البته چشم دردش هم تسکین می یابد.

بعد از مدتی مرد میلیونر برای تشکر از راهب وی را به منزلش دعوت می نماید. راهب نیز که با لباس نارنجی رنگ به منزل او وارد میشود متوجه میشود که باید لباسش را عوض کرده و خرقه ای به رنگ سبز به تن کند. او نیز چنین کرده و وقتی به محضر بیمارش میرسد از او می پرسد آیا چشم دردش تسکین یافته ؟ مرد ثروتمند نیز تشکر کرده و میگوید :" بله . اما این گرانترین مداوایی بود که تاکنون داشته."

مرد راهب با تعجب به بیمارش میگوید بالعکس این ارزانترین نسخه ای بوده که تاکنون تجویز کرده ام. برای مداوای چشم دردتان،  تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز خریداری کنید و هیچ نیازی به این همه مخارج نبود.


برای این کار نمیتوانی تمام دنیا را تغییر دهی، بلکه با تغییر چشم اندازت(نگرش) میتوانی دنیا را به کام خود درآوری. تغییر دنیا کار احمقانه ای است اما تغییر چشم اندازمان(نگرش) ارزانترین و موثرترین روش میباشد.

مؤمن واقعی



 مؤمن واقعی

روزى امیرالمؤ منین (علیه السلام ) از کنار عده اى که نشسته بودند عبور مى کرد، و دید آنها لباسهاى سفید و گران قیمت پوشیده و (نشانه تکبر در آنها مشهود است ) رنگ صورتشان برافروخته است و خنده آنها بلند و زیاد است و با انگشت خود هر کس را که از کنارشان رد مى شود مسخره مى کنند. سپس به عده دیگر رسید که لاغر اندام و رنگ آنها زرد و در هنگام سخن گفتن متواضع بودند. آن حضرت در حالى که تعجب کرده بود خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم رسید و عرض کرد یا رسول الله دو گروه متفاوت را دیدم و هر دو گروه خود را مؤ من مى دانستند؟ صفت مؤ من چیست ؟ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم سکوتى کرد و در پاسخ حضرت على (علیه السلام ) فرمود یا على مؤ من بیست خصوصیت دارد که اگر یکى از آنها در او نباشد ایمانش کامل نیست :

1- به نماز (جماعت ) حاضر مى شود.

2- زکات را در وقت خود مى پردازد.

3- به مستمندان رسیدگى مى کند.

4- یتیم را نوازش مى کند.

5- لباسهاى پاک و پاکیزه مى پوشند.

6- کمر به عبادت حق بسته اند.

7- راست مى گوید.

8- به وعده خود وفا مى کند.

9- در امانت خیانت نمى کند.

10- زاهد شب و شیر روز هستند.

11- در روز روزه دار و در شب بیدار و عابد هستند.

12- همسایه را آزار نمى دهد.

13- متواضعانه راه مى روند

14- تشییع جنازه مى کند و...

منبع: محجة البیضاء ج۴ ص۳۶۲

"نقی" زیباترین نام جهان است



احمق ها نفهمیدند با توهین به انقلاب اسلامی و رهبر گرانقدرش - در کنار توهین به امام هادی و امام زمان علیه السلام – مهر تاییدی زدند بر صراط مستقیم این انقلاب و این رهبر .

 

متوکل چون فتح بن خاقان را به وزارت منصوب کرد ، امر نمود که همه بزرگان در رکاب او و فتح بن خاقان پیاده راه روند . راوی می گوید : حضرت هادی علیه السلام را دیدم که در آن هوای گرم پیاده می رود . به ایشان گفتم : نباید شما را به چنین کاری وا دارند . حضرت فرمودند : اینها قصدشان از این کار استخفاف من است ؛ ولی نمیدانند که من از ناقه صالح کمتر نیستم . راوی گوید : این جمله را نزد بزرگی گفتم . او گفت : متوکل بیش از سه روز زنده نیست ؛ زیرا خداوند درباره قوم صالح می فرماید "چون ناقه را پی کردند ، بیش از سه روز زندگی نکردند ."

سه روز تمام نشده بود که منتصر عباسی (پسر متوکل) با چند نفر از غلامان خود وارد جلسه متوکل شدند و فتح بن خاقان را با متوکل پاره پاره کردند .

 

منبع : جلاء العیون شبر ج3ص122 نقل از سید بن طاووس در المهج – بحارالانوار ج11ص113(چاپ سنگی) .

به نقل از کتاب زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام آیت الله مظاهری .

 

یک جان که بیشتر نداریم ؛ این هم نذر امام هادی...(آقا جان بپذیر)

پاسخ به یک سوال عجیب غریب


 

نه من اونجا هیچ فامیلی ندارم

چندسال پیش همراه پدرم منزل یکی از دوستانش اونجا اومدم

 اگه اشتباه نکنم اونها بلوار مدرس می نشستن

برای دلم دعا خواهم کرد



امشب میخوام برای دلم، برای غریب بودنش،

 برای سادگیش،

 برای وفا و مهربانیش،

 برای شکستگیش کلی دعا کنم