برخیز که میرود زمستان **بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه **منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار ** زحمت ببرد ز پیش ایوان
برخیز که باد صبح نوروز **در باغچه میکند گل افشان
خاموشی بلبلان مشتاق **در گل موسم ندارد امکان
آواز دهل نهان نماند **در زیر گلیم و عشق پنهان
بوی گل بامداد نوروز **و آواز خوش هزاردستان
بس جامه فروختست و دستار **بس خانه که سوختست و دکان
ما را سر دوست بر کنارست **آنک سر دشمنان و سندان
چشمی که به دوست برکند دوست **بر هم ننهد ز تیرباران
سعدی چو به میوه میرسد دست ** سهلست جفای بوستانبان