اولیای محبوب خدا

اولیای محبوب خدا

باسلام. مطالب این وبلاگ رو تقدیم به ساحت مقدس بانوی دو عالم فاطمه سلام الله علیها و ابیهاو بعلها و فرزندانش می کنم.
اولیای محبوب خدا

اولیای محبوب خدا

باسلام. مطالب این وبلاگ رو تقدیم به ساحت مقدس بانوی دو عالم فاطمه سلام الله علیها و ابیهاو بعلها و فرزندانش می کنم.

گله دارم

من گله دارم ز چنین سرگذشت*** بار دگر دل کمرم را شکست

روزگار نمی داند

دیری است روزگار مرا از تو جدا کرده است

آن قدر جدا که دلم می گیرد

چنان که برگی گلی در وسط یک روز تابستانی

بدون آب و سایه پژمرده می شود

و در خیال خود نوشیدن دو سه قطره آب را تصور می کند

ولی جز گرمای سوزان و آتش دل چیزی نصیبش نمی گردد

ولی روزگار نمی داند

که هر چقدر مرا سخت تر بفشارد

عاشق تر می شوم

و از همه لحظه های دوری

فرصتی می سازم برای گستردن ریشه های خود در زمین عشق

تا عشق را پایدار تر و استوارتر سازم

روزگار نمی داند

که سختی جدایی بر عاشقان مدعی سبب گسستن عهد است

بر عشق های حقیقی چون آب حیات است

پس بگذار روزگار کار خود را بکند

و عشق کار خود را

روزگار نمی داند

احساس می کنم این عشق است این باید عشق باشد کلمات تنها از مقدار می توانند بگویند سخت است تو ضیح آنچه تو با من می کنی تو بهتر از آنچه فکر می کردم هستی کمی صبر کن من نمی فهمم همه چیز دارد قوی می شود دستم را بگیر ولی دارم کنترلم را از دست می دهم برای آکشکار کردن احساساتت پاشو از دستشان مده هر آنچه بدان اعتقاد داری انجام بده که همان درست است. نگران نباش برگرد من هنوز اینجا خواهم بود اگر فکر می کنی باید چیزی بگویی بگو .. چون هیچ کس مانعت نمی شود ساکت نباش ... آزاد باش تا فریادش کنی ذهنت را به سخن آور از درون خالیش کن اگر کاری اذیتت می کند نکن چون هیچ کس نمی تواند مجبورت کند چیزی بنوشی و هیچکس نمی تواند بگوید به چه فکر می کنی.

درسی از پروانه

یک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد. شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شدن از سوراخ کوچک ایجاد شده درپیله نگاه کرد.

سپس فعالیت پروانه متوقف شد و به نظر رسید تمام تلاش خود را انجام داده و نمی تواند ادامه دهد.

آن شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک کند و با قیچی پیله را باز کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما بدنش ضعیف و بالهایش چروک بود.

آن شخص باز هم به تماشای پروانه ادامه داد چون انتظار داشت که بالهای پروانه باز، گسترده و محکم شوند و از بدن پروانه محافظت کنند.

هیچ اتفاقی نیفتاد!

در واقع پروانه بقیه عمرش به خزیدن مشغول بود و هرگز نتوانست پرواز کند.

چیزی که آن شخص با همه مهربانیش نمیدانست این بود که محدودیت پیله و تلاش لازم برای خروج از سوراخ آن، راهی بود که خدا برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه به بالهایش قرار داده بود تا پروانه بعد از خروج از پیله بتواند پرواز کند.

گاهی اوقات تلاش تنها چیزیست که در زندگی نیاز داریم.

اگر خدا اجازه می داد که بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج میشدیم، به اندازه کافی قوی نبودیم و هرگز نمیتوانستیم پرواز کنیم.

من قدرت خواستم و خدا مشکلاتی در سر راهم قرار داد تا قوی شوم.

من دانایی خواستم و خدا به من مسایلی داد تا حل کنم.

من سعادت و ترقی خواستم و خدا به من قدرت تفکر و قوت ماهیچه داد تا کار کنم.

من جرات خواستم و خدا موانعی سر راهم قرار داد تا بر آنها غلبه کنم.

من عشق خواستم و خدا افرادی به من نشان داد که نیازمند کمک بودند.

من محبت خواستم و خدا به من فرصتهایی برای محبت داد.

« من به هر چه که خواستم نرسیدم ...

اما به هر چه که نیاز داشتم دست یافتم»

بدون ترس زندگی کن، با همه مشکلات مبارزه کن و بدان که میتوانی بر تمام آنها غلبه کنی..

این پیام را برای همه دوستانت بفرست و به آنها نشان بده که چقدر برای آنها ارزش قائلی. این پیام را برای هر کس که دوست خود می دانی بفرست حتی اگر به معنی فرستادن پیام به فرستنده آن باشد. اگر این پیام را برای کسی فرستادی و او نیز همین پیام را برایت فرستاد بدان که حلقه دوستان تو از دوستان واقعی تشکیل شده.