کاریکلماتور های عاشقانه

 آنچنان دلتنگ توام که در حاصل جمع لبخندهایم اشک می ریزم

شگفتا صدای پایت را از نزدیک ترین فاصله می شنوم ولی خودت را نمی بینم .

وقتی چشمت را می بندی ابر پلکت آنچنان آسمان نگاهم را می پوشاند که راه را از چاه تشخیص نمی دهم.

گام هایم صدای پایت را تنها نمی گذارند.

نگرانم حاصل جمع گام هایم کفاف رسیدن به کوی یار را ندهد.

قلبم برای شنیدن صدای ضربان قبت سکوت می کند.

نگاه نکرده توان گذشتن از برابر چشمانت را ندارم.

چشم بسته هممی توانم روی ماهت را ببینم.

اشک شوقم از لبخندت سرچشمه می گیرد.

عاشق نسیم بهاری هستم که صدای پایت را همراه رایحه ای دل انگیز گل های صحرایی برایم به ارمغان می آورد.

اشک شوق ریزان در چشمم دنبال نگاهت می گردم.

وقتی به تو می نگرم زیبایی به چشمم بر می گردد.

صدای پایت را بوسه باران می کنم .

گوشم را برای شنیدن صدای پایت لبریز از سکوت می کنم .

حاصل جمع ضربان قلبم را کمتر از یک تپش قلبم دوست دارم.

در لحظه دیدار درنگاهم را به رویت می گشایم.

ای کاش ضربان قلبم کفاف شمردن مهربانی هایت را بدهد.

صدای پایت آنچنان گوشنواز است که گویی هم وزن خودت طلا به دوش می کشی.

بودنت چشمم را لبریز از دیدنی ها می کند.

بوسه هایم را دوست دارم در قلک دهانت پس انداز کنم.

آنچنان دلتنگم که در حاصل جمع شادیها هم اشک می ریزم.

از وقتی که نیستی در آغوش هم و در دوری هم از غم تنهایی رنج می برم.