اولیای محبوب خدا

اولیای محبوب خدا

باسلام. مطالب این وبلاگ رو تقدیم به ساحت مقدس بانوی دو عالم فاطمه سلام الله علیها و ابیهاو بعلها و فرزندانش می کنم.
اولیای محبوب خدا

اولیای محبوب خدا

باسلام. مطالب این وبلاگ رو تقدیم به ساحت مقدس بانوی دو عالم فاطمه سلام الله علیها و ابیهاو بعلها و فرزندانش می کنم.

طرح و تاکتیک در ممنوعیت سبّ على (ع )

 

عمر عبدالعزیز (دهمین خلیفه اموى ) در میان خلفاى بنى امیه ، نیک سرشت و عدالتخواه بود، او علاوه بر کارهاى مهمى که در دوران خلافتش ‍ انجام داد، دو کار مهم نیز با طرح و تاکتیک خاصى انجام داد، یکى اینکه سبّ و لعن امیر مؤمنان على (ع ) را ممنوع کرد، دوم اینکه فدک را به نواده هاى حضرت زهرا (ع ) برگرداند.در مورد اوّل ، ناگفته روشن است که مردم حدود شصت سال به سبّ و لعن بر على علیه السّلام عادت کرده بودند، و معاویه و خلفاى بعد از او، هر چه توان داشتند، کینه خود را نسبت به على (ع ) آشکار ساختند، پیران در حال کینه على (ع ) مردند، و کودکان با این برنامه ، بزرگ مى شدند، در این صورت ، ممنوع کردن این بدعت که به صورت سنتّ درآمده بود، نیاز به طرحهاى ظریف و قوى داشت .عمر بن عبدالعزیز با یک طرح مخفیانه ، به این کار دست زد، او فکر کرد که یگانه راه برداشتن سبّ و لعن على علیه السّلام فتواى علماى بزرگ اسلام  به این امر است ، مخفیانه یکنفر پزشک یهودى را دید و به او گفت  علماء را دعوت به مجلس مى کنم ، تو هم در آن مجلس حاضر شو و در حضور آنها از دختر من ، خواستگارى کن ، من مى گویم از نظر اسلام جایز نیست که دختر مسلمان با شخص کافر ازدواج کند، تو در پاسخ بگو پس چرا على که کافر بود، داماد پیامبر (ص ) شد، من مى گویم على (ع ) که کافر نبود، شما بگو اگر کافر نبود پس چرا او را سبّ و لعن مى کنید، با اینکه سب و لعن مسلمان جایز نیست ، آنگاه بقیه امور با من .طبق طرح عمربن عبدالعزیز، مجلس ترتیب یافت ، و طبق دعوت قبلى ، بزرگان و اشراف بنى امیه و علماى وابسته در آن مجلس  شرکت کردند، در این شرائط، پزشک یهودى دختر عمربن عبدالعزیز را خواستگارى کرد.عمر گفت : این ازدواج از نظر اسلام جایز نیست ، زیرا ما مسلمان هستیم و ازدواج دختر مسلمان با مرد یهودى جایز نیست .یهودى گفت : پس چرا پیامبر اسلام (ص ) دخترش را به ازدواج على (ع ) که کافر بود درآورد؟
عمر گفت : على (ع ) که کافر نیست ، بلکه از بزرگان اسلام است .یهودى گفت : اگر او کافر نبود، پس چرا او را لعن و سبّ مى کنید؟!در اینجا بود که همه مجلسیان ، سرها را به زیر افکندند و شرمنده شدند. آنگاه عمر بن عبدالعزیز، سر نخ را بدست گرفت و به مجلسیان گفت :((انصاف بدهید آیا مى توان داماد پیامبر (ص ) را با آن همه فضل و کمال ، دشنام داد؟)) مجلسیان سر به زیر افکندند، و سرانجام در همان مجلس  طرح عمربن عبدالعزیز جا افتاد  و او فرمان داد که دیگر براى هیچ کس ‍ سب و لعن على (ع ) روا نیست .

با تشکر از mogalat.persianblog.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد