نیروی جاذبه یا قانون جاذبه عمومی بدین معناست که کلیه اجسام بزرگ و کوچک در یکدیگر تأثیر متقابل دارند و همدیگر را جذب میکنند.
برخی صاحبنظران و مفسران برآنند که قرآن کریم در چند مورد به نیروهای جاذبه اشاره کرده است که عبارتنداز : « الله الذی رفع السموات بغیر عمد ترونها[1]»
« خدا[ همان] کسی است که آسمانها را بدون ستونهایی که آنها را ببینید برافراشت.»
« خلق السموات بغیر عمد ترونها»[2]
« آسمانها را بیهیچ ستونی که آن را ببینید خلق کرد.»
« الم نجعل الارض کفاتا» [3]
« آیا زمین را جایگاه گرفتن و جذب قرار ندادیم؟» [4]
« ان الله یمسک السموات و الارض ان تزولا و لئن زالتا ان امسکهما من احد من بعده انه کان حلیما غفورا»[5]
« همانا خدا آسمانها و زمین را نگاه میدارد تا نیفتند و اگر بیفتند بعد از او هیچ کس آنها را نگاه نمی دارد؛ اوست بردبار آمرزنده.
و نیز همین مضمون در آیه 65 سوره حج آمده است.
تاریخچه :
برخی معتقدند که (بعد از اشارات علمی قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السلام)) ابوریحان بیرونی (440 ق) اولین کسی بود که به نیروی جاذبه پی برد. [6] اما مشهور آن است که نیروی جاذبه عمومی اولین بار توسط نیوتن [7](در قرن هفدهم میلادی) کشف شد . [8]داستان افتادن سیب از درخت و انتقال ذهنی نیوتن به نیروی جاذبه معروف است.[9]نیوتن بر اساس قوانین کلی حرکت سیارات را اینگونه تبیین کرد:
الف ـ بر طبق قانون جاذبه عمومی کلیه اجسام همدیگر را جذب میکنند و این کشش به دو چیز بستگی دارد: جرم و فاصله یعنی با جرم نسبت مستقیم دارد و هر قدر جرم یک جسم بیشتر باشد نیروی کشش آن نیز زیادتر میشود. برای مثال جرم خورشید 330 هزار برابر جرم زمین است و لذا نیروی جاذبه خورشید نیز 330 برابر نیروی جاذبه زمین است و بر همین اساس است که زمین تحت تأثیر نیروی جاذبه کمتر میشود و به نسبت مجذور این فاصله نیروی جاذبه کاهش مییابد مثلاً اگر این فاصله دو برابر شد نیروی جاذبه چهار برابر کمتر میشود.
ب ـ بر طبق قانون گریز از مرکز هر جسمی که برگرد مرکزی حرکت کند در آن جسم طبعا کششی بوجود میآید که می خواهد از آن مرکز دور شود. مثل قطعه سنگی که به ریسمانی بستهایم و میگردانیم.
حرکت زمین، سیارات، قمرها و اجرام آسمانی در مدارهای خود و گرد همدیگر در نتیجه ترکیب دو نیروی جاذبه و گریز از مرکز است همین دو نیرو است که اجرام فضائی را در مدار خود نگاه میدارد و از سقوط آنها و از تصادم و اصطکاک آنها باهم جلوگیری میکند. [10]
اسرار علمی
در مورد انطباق آیات فوق با یافتههای اخترشناسی نوین بسیاری از صاحبنظران و مفسران سخن گفتهاند که در اینجا به پارهای از آنها اشاره میکنیم:
الف ـ اسرار علمی آیه اول و دوم ( بغیر عمد ترونها )[11]
« مقید ساختن آن (عمد) به «ترونها» دلیل بر این است که آسمان ستونهای مرئی ندارد مفهوم این سخن آن است که ستونهایی دارد اما قابل رؤیت نیست... این تعبیر لطیفی به قانون جاذبه و دافعه که همچون ستونی بسیار نیرومند اما نامرئی کرات آسمانی را در جای خود نگه داشته.»
و سپس به حدیثی از امام رضا (علیه السلام) استشهاد میکند که : حسین بن خالد میگوید از امام رضا(ع) پرسیدیم:
اینکه خداوند فرموده: « والسماء ذات الحبک» « سوگند به آسمان که دارای راههاست»
یعنی چه؟ فرمود: « این آسمان راههائی به سوی زمین دارد.
حسین بن خالد میگوید: عرض کردم چگونه میتواند راه ارتباطی با زمین داشته باشد در حالی که خداوند میفرماید: آسمانها ، بیستون است.
امام فرمود: « سبحانالله ، الیس الله بقول بغیر عمد ترونها؟ قلت بلی، فقال ثم عمد و لکن لاترونها.»
« عجیب است آیات خداوند نمیفرماید : بدون ستونی که قابل مشاهده باشد؟ من عرض کردم: آری . فرمود پس ستونهایی هست لکن شما نمیبینید.»[12]
سپس ایشان متذکر میشوند که این آیات و احادیث برخلاف تفکرات نجومی آن زمان هیئت بطلمیوسی بود.[13]
میان «ستون» که تکیهگاه و نگاه دارنده است، با جسمی که بر آن تکیه کرده است، لازم است تناسب و محاسبه کامل رعایت شود. یعنی هر اندازه جسم سنگینتر است بهمان نسبت باید « ستون» دارای قدرت و مقاومت بیشتری باشد...
بنابراین نیروی جاذبه و سایر قوانین حرکت مربوط به این اجرام با نظام دقیق و فرمول مخصوص خود مورد محاسبه قرار گرفته است تا توانسته هر یک از آنها را در ارتفاع و مدار معین در طی میلیاردها سال نگاه بدارد.
با توجه به این نکته روشن میشود که تعبیرات قرآن ـ که راهنمای سعادت بشر است ـ چه اندازه اعجازآمیز و لطیف است.»[14]
تذکر: منظور ایشان این است که تعبیر عمد (ستون) علاوه بر اینکه به اصل نیروی جاذبه اشاره دارد به لزوم تناسب کمی و کیفی بین ستون ( نیروی جاذبه) و دو طرف ستون نیز اشاره دارد.
« به هر حال هر دو تفسیر قابل تصور است و ظاهرا مانعی برای تصور هیچیک از دو وجه وجود ندارد.»[17]
ب ـ اسرار علمی آیه سوم ( کفاتا)[21]
حرکت وضعی و انتقالی زمین و سرعت طیران آن در فضا ـ وجود مواد مذاب داخل زمین ـ تغییرات سطحی و عمقی کره خاک ـ نیروی جاذبه زمین ایشان به معنای لغوی « کفات » استناد میکند که : الکفات: موضع یکفت فیه الشیئ ای یضم و یجمع . [23]
ج ـ اسرار علمی آیه چهارم « یمسک السموات و الارض ان تزولا» [25]
یکی تأکید آیه بر مسأله حفظ نظام عالم هستی یعنی همان چیزی که در بحثهای فلسفی به اثبات رسیده که ممکنات در بقای خود همانگونه نیازمند به مبدأ هستند که در حدوث خود.
دوم اینکه کرات آسمانی میلیونها سال در مدار خود در حرکت هستند و این مطلب از نیروی جاذبه و دافعه سرچشمه میگیرد. [28] 1ـ آیة الله مکارم شیرازی در هر دو مورد به نکات علمی آیه اشاره میکند و آن را یکی از معجزات علمی قرآن مجید میداند . و پس از ذکر دو تفسیر برای آیه و ترجیح تفسیری که « ترونها» را صفت « عمد » میداند مینویسند: 2ـ آیة الله حسین نوری نیز با ذکر آیه 2 سوره رعد همین مطلب را از آیه برداشت کرده و حدیث مذکور را از امام رضا (علیه السلام) در تفسیر آیه میآورد . سپس متذکر نکته لطیفی در تعبی « عمد» میشوند و مینویسند: 3ـ برخی نویسندگان معاصر نیز به این دو آیه استناد کرده و ستون نامرئی را به معنای نیروی جاذبه دانستهاند. که قرآن هزار و چهار صد سال قبل از نیوتن پرده از روی معمای آن برداشته است. و سپس روایات مذکور را از امام رضا (علیه السلام) آورده است.[15] 4ـ آیة الله مصباح پس از اینکه دو تفسیر برای آیه(بغیر عمد ترونها) ذکر میکند ( ترونها صفت عمد باشد یا جمله معترضه [16]باشد) مینویسند: 5ـ برخی دیگر از نویسندگان و صاحبنظران معاصر نیز به دو آیه مورد بحث در مورد نیروی جاذبه استناد کردهاند که عبارتند از : محمدحسن هیتو[18]و آیةالله معرفت که بحث مفصلی پیرامون نیروی جاذبه و آیات فوق دارند [19] و لطیف راشدی.[20] 1ـ آیة الله مصباح یزدی در مورد آیه فوق مینویسند: « کفات موضعی است که اشیاء در آن جمعآوری میگردد. و در اصل معنای آن گرفتن و ضمیمه کردن (قبض و ضم) وجود دارد. از همینجا میتوان بهره برد که زمین اشیاء را به خود جذب میکند، میگیرد. و بعید نیست که اشاره به نیروی جاذبه زمین باشد که با توجه به سرعت شگرف حرکت زمین ، اگر این نیروی جاذبه نمیبود ، همه اشیاء روی زمین در فضا پراکنده میشد و سپس اشاره میکند که کفات به معنای سرعت هم آمده است اما معنای دوم را ضعیفتر میداند. [22] 2ـ یکی دیگر از صاحبنظران از معنای لغوی کلمه کفات چند مطلب را استخراج میکند. 3ـ برخی از نویسندگان و یکی از مفسران معاصر نیز از این آیه نیروی جاذبه را استفاده کرده است.[24] 1ـ آیة الله حسین نوری پس از آنکه بحث مفصلی در مورد نیروی جاذبه میکند و به آیه فوق استشهاد میکد، کلمه « تزولا» را به معنای « انحراف » گرفته است. [26] 2ـ برخی از نویسندگان معاصر نیز این آیه را ذکر کرده و مینویسند : « مگر این نگاه داشتن غیر از همان نیروی جاذبه عمومی است که خداوند در بین کرات قرار داده تا از مدارشان منحرف نشوند.» [27] 3ـ برخی از مفسرین برای آیه فوق دو گونه تفسیر کردهاند:
چاکرای چهارم
محل: وسط قفسه سینه
غده مربوطه: تیموس
بخشهای مربوطه : قسمت بالای پشت، قلب، دنده ها و قفسه سینه، قسمت پایینی ریه ها، خون، دستگاه گردش خون، پوست، دستها
حس: لامسه
رنگ:سبز، صورتی، طلایی
عنصر وابسته: هوا
زمینه: آشکار شدن چگونگی قلب، عشق، همدردی، شراکت، همدلی صمیمانه، عدم خود خواهی، از خود گذشتگی، سلامتی
جهت چرخش چاکرا: در زنان در جهت عقربه های ساعت و در مردان بر خلاف جهت عقربه های ساعت
امکان پاکسازی و فعال ساختن چاکرای چهارم: طبیعت بکر و پیاده روی آرام در فضاهای سبز، شکوفه ها، گلهای صورتی رنگ، آسمان صورتی
نوع یوگا: کارما یوگا
سیاره های وابسته: خورشید، ناهید، کیوان
توضیحات:
این چاکرا مرکز عواطف واقعی چون همدلی با دیگران و سازگاری با آنها، رشد معنوی، شفقت، خلوص و عشق است. هنگامی که این مرکز به درستی عمل نماید ما به خود، خانواده، فرزندان، همسرمان، حیوانات دست آموز، دوستان، همسایه ها، هموطنان، همنوعان و تمام مخلوقات زمینی عشق میورزیم. ازین مرکز ریسمان هایی را به چاکرای قلب افرادی که آنها را دوست داریم، وصل میکنیم. عواطف مربوط به عشق که در این چاکرا جریان می یابند معمولا سبب جاری شدن اشک از چشمها میگردند. هنگامی که این موقعیت زیبا و دلپذیر، یعنی باز بودن چاکرای قلب را تجربه کنیم، در می یابیم که در گذشته تا چه حد از آن محروم بودیم و این سبب جاری شدن اشک میگردد. هدف اصلی در این چاکرا رسیدن به وحدت کامل از راه عشق است و زمانی که این چاکرا کاملا باز و پاک باشد، حقیقت و عشق بدون قید و شرط را شکل میدهد و وقتی با چاکراهای بالاتر مرتبط میشود این عشق به "باکتی عشق الهی" تبدیل میشود که ما را از حضور الهی در تمام خلقت آگاه میسازد و به سوی وحدت با هر آنچه که در جهان وجود دارد راهنمایی مان میکند، و در جهت دستیابی به این هدف قلب ما باید بیاموزد که عشق بورزد، درک کند و شخصیت خاصمان را باور کند و این تنها زمانی عملی میشود که یاد بگیریم با خطاها و ضعفهای خودمان و جهان روبرو شویم و آنها را بپذیریم و دوست بداریم و گرنه بیمار، ضعیف و ناشاد خواهیم شد. چاکرای قلب سه چاکرای پایین را به سه چاکرای بالا وصل میکند. چاکرای قلب با هر نوع ادراک لطیف (در مشارکت و هماهنگی با چاکرای خاجی و خصوصا چاکرای چشم سوم) پیوندی نزدیک دارد. توانایی های والای چاکرای چشم سوم با باز شدن چاکرای قلب همزمان ایجاد میشود. چاکرای قلب رنگ سبز، صورتی و گاهی طلایی ساطع میکند، سبز رنگ سلامتی، همدردی و هماهنگی است. رنگ سبز روشن در چاکرای قلب نشانه سلامتی کامل است، در حالی که رنگ طلایی مخلوط با صورتی نشان دهنده آن است که شخص در عشق پاک و فداکارانه " الهی" به سر میبرد. سبز رنگ طبیعت، رنگ نیروی تعادل، رنگ پیشرفت ذهنی و بدنی است. رنگ سبز بدن را از سموم پاک کرده و باعث هماهنگی جسم، ذهن و روح میگردد و اثر خوشایندی بر دستگاه عصبی دارد. سبز ارتعاش افکار ما را موزون نگه داشته و به ما آرامش میدهد. همچنان که قلب طبیعت با سبز اداره میشود، قلب انسان نیز چنین است. سبز روی فشار خون به شکل شگفت آوری اثر میگذارد. با سبز شدن تنه و شاخه درختان و جوانه زدن آنها از آمدن بهار با خبر میشویم. عادت کرده ایم که بهار را همراه با انرژی جدید در تنه، اعضا و قلب خود احساس کنیم. بعد از زمستان و در بهار، ما از نظر روحی و سلامت احساس شادابی بیشتری میکنیم. این احساس تازگی، نتیجه تاثیر پرتو سبز بر بدن های ظریف تر میباشد. این رنگ مناسب ذهن و روح ما است. بنابراین در چاکرای قلبمان توانایی عظیمی را برای دگرگونی خود و دیگران داریم. اگر یاد بگیریم که تمام بخشهای شخصیت خود را از صمیم قلب بپذیریم و دوست داشته باشیم، میتوانیم کاملا دگرگون یا سالم شویم. یک چاکرای باز قلب میتواند خود به خود تاثیر شفابخش و دگرگون کننده بر روی دیگران داشته باشد و گرمای طبیعی، صمیمیت و شادی پخش کند و این قلب اطرافیان را باز میکند، اطمینان، شادی و سرور به وجود می آورد و با باز بودن آن همهء موجودات را درک میکنیم چه ذی شعور باشند و چه نباشند و حتی به ستارگان ، خورشید و جهان زندهء اسرار آمیز عشق می ورزیم.
انسداد انرژی و کم کاری چاکرای چهارم:
درست کار نکردن این چاکرا باعث میشود که فرد همیشه در ازای عشقی که میدهد انتظار سپاس و قدردانی داشته باشد. و فرد از پذیرش عشق دیگران عاجز است و قادر نیست خود را برای پذیرفتن این عشق باز بگذارد. مهر و محبت و ملایمت دیگران او را شرمنده میکند. شاید به خود بگوید نیازی به عشقی که دیگران بتوانند به او بدهند ندارد. کم کاری چاکرای قلب فرد را بسیار آسیب پذیر، وابسته به عشق و علاقه دیگران میکند. وقتی احساس میکند که طرد شده است عمیقا آزرده و افسرده و غمگین میشود و در لاک خود فرو میرود . او دوست دارد عشق بورزد، اما ترس از طرد شدن باعث میشود که نتواند راه درستی برای این کار پیدا کند و این باعث تحکیم نقاط ضعف و ناتوانی او میشود. برای جبران فقدان عشق به شدت دوستانه و مهربان رفتار میکند و با تمام افراد یکسان و سرد رفتار میکند، بدون اینکه با هیچ یک از صمیم قلب درگیر شود. انسدادهای رایج در چاکرای قلب: جرم اندیشی، تعصب و تحجر، لاپوشانی کردن، ناشکیبایی و کوته فکری و تفکر سیاه، سفید (مثل خدا و شیطان، آدمهای خوب و بد، قدرتهای خوب و بد و...)
بیماریها:
بیماریهای قلبی، فشار خون، زخم، سرطان، دردهای عصبی، آنفولانزا، دردهای آنژینی، بالا بودن کلسترول، رگهای مسدود، خنکی دستها و پاها، خستگی مزمن، بیماری کبد، ایمنی کم در برابر بیماریها و پیری زودرس و ...
تغذیه رنگی:
اسفناج، کلم، فلفل سبز، کاهو، سیب سبز، گوجه سبز، نخود سبز، عدس سبز، لوبیا سبز، کیوی، خیار و... و اغلب میوه ها و سبزیهای سبز که نه واکنش اسیدی دارند و نه آلکالین، مناسب هستند.
در دعای ندبه وقتی جریان دعا به حضرت صاحب الزمان (ارواحنافداه) میرسد، چنین عبارتی آمده است: «یَاابْنَ مَنْ دَنَی فَتَدَلیَّ فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنَی دُنّوا وَاْقتِرابا مِنَ اْلعَلِیِّ اْلاَعْلَی»(1)
یعنی میخواهیم از جدایی امام عصر (سلام الله علیه) ناله کنیم و آرزوی وصال داشته باشیم، این آخرین سخن انسان است، گویا کامل ترین مقامی است که در مورد بنده وجود دارد.
در قرآن شریف نیز در باره معراج پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) آمده است: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلََّی فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی»(2) سپس نزدیک و نزدیکتر شد تا جایی که به اندازهی دو کمان یا نزدیکتر شد.
این درخواست، مرتبهی بسیار بلندی است و به همه کس داده نمیشود، حتی انبیای اولواالعزم اما میتوان به آن نزدیک شد.
حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) میفرماید:
خداوندا این نورانیت و بصیرت قلوب که اولیاء از تو خواستند و خواهش نمودند که به نورانیت آن، واصل به تو شوند، چه بصیرتی است؟ بارالها، این حجب نور که در لسان ائمهی معصومین (علیهم السلام) ما متداول است، چیست؟ این معدن عظمت و جلال و عزّ قدس و کمال چه چیزی است که غایت مقصد آن بزرگواران است، و ما تا آخر از فهم علمی آن هم محرومیم، تا چه رسد به ذوق آن و شهود آن؟ خداوندا، ما که بندگان سیه روی سیه روزگاریم، جز خور و خواب و بغض و شهوت از چیز دیگر اطلاع نداریم و در فکر اطلاع هم نیستیم، تو خود نظر لطفی به ما کن و ما را از این خواب بیدار و از این مستی هوشیار فرما.(3)
محل: دو انگشت بالای ناف
غده مربوطه: لوزالمعده، پانکراس(کبد)
هورمون مربوطه: انسولین (کیسه صفرا)
بخشهای مربوطه: فسمت پایین پشت، حفره شکمی، جهاز هاضمه، معده ، کبد، طحال، کیسه صفرا، دستگاه عصبی غیر ارادی
حس:بینایی
رنگ: زرد، زرد طلایی
عنصر وابسته: آتش
زمینه: شکفتن شخصیت، عملکرد بر اساس احساسات و تجربه، شکل گیری شخص، نفوذ و قدرت، خرد، رشد تجربیات
جهت چرخش چاکرا: در زنان بر خلاف جهت عقربه های ساعت و در مردان در جهت عقربه های ساعت
امکان پاکسازی و فعال ساختن چاکرای دوم: لذت بردن از نور خورشید، مزرعه گندم رسیده، گل آفتابگردان
نوع یوگا: تانترا یوگا
سیاره های وابسته: خورشید، مشتری، تیر، مریخ
توضیحات:
مانی پورا لغت مرکب و به معنی شهر جواهرات است و علت این نامگذاری این است که چاکرای مانی پورا نقطه کانونی گرما، مرکز حرارت، نور، انرژی و فعالیت است، جایی که انرژی جسمانی پخش میشود و چنانچه شخص عشقی مفرط به سلامت جسم و میل به حفظ آن داشته باشد، این چاکرا باز است. چاکرای مانی پورا به عنصر آتش نسبت داده شده و نشانگر خورشید انسان و مرکز قدرت و اراده اوست، مانی پورا و آجنا(چاکرای چشم سوم) دو مرکز اراده در بدن میباشند. به طور کل قدرت اراده، اعتماد به نفس، عشق به نفس، احترام به نفس، اطمینان از توان بالقوه خود و توانایی فیزیکی و ذهنی مقابله با فشار روانی یا همان آرامش درونی و ثبات شخصیت است و همچنین تمام کارکردهای اندامهای گوارش و سیستم عصبی مربوط به این چاکرا میباشد و ارتباطی نیز با چشمها که حس تحلیل کننده اند دارد. توانایی نه گفتن نیز در این مرکز ایجاد میشود. در اینجا انرژی خورشیدی که پرورش دهنده بدن اتری (کالبد اختری) است جذب میشود و به بدن فیزیکی حیات بخشیده و از آن حفاظت میکند و تمامی بدن را در بر گرفته و شخص را از امواج منفی و تشعشعات محیط اطراف مصون میدارد. اگر چه مانی پورا چاکرایی مربوط به ذهن است اما با حیات عاطفی انسان پیوند دارد، زیرا ذهن یا پدیده های ذهنی عمل تنظیم عواطف را بر عهده دارند در نتیجه انرژیهای احساسی و عواطف ازین چاکرا به چاکرای قلب و چاکرای خاجی منتقل میشود. پس در اینجا آرزوهای حیاتی، آرزوها و احساسات چاکراهای پایین تر درک میشود و بصورت کلام در میاید. وقتی کودکی متولد میشود، بند نافی اتری بین او و مادر باقی میماند. این رشته ها نمایانگر پیوند ابناء بشر با یکدیگر هستند. هرگاه دو انسان با یکدیگر رابطه ای برقرار سازند، ریسمانی بین چاکراهای شبکه خورشیدی آنها رشد میکند و هرقدر این رابطه محکم تر، تعداد و قدرت این ریسمانها افزون تر و زمانی که رابطه در حال گسستن است، رشته ها به تدریج جدا میشوند. در دوران کودکی این رشته ها بین مادر و فرزند بیشتر است و در دوران بزرگسالی این رشته ها را با همسر خویش برقرار میکند. در ضمن این مرکز به عنوان درمان نیز شناسایی شده و به شفای معنوی مربوط است. گفته میشود که در برخی از درمانگران این چاکرا بسیار بزرگ و رشد یافته است.
انسداد انرژی و کم کاری چاکرای سوم
وقتی چاکرای سوم درست کار نکند، فرد میخواهد همه چیز بر طبق خواسته های او انجام شود و دوست دارد دنیای درون و بیرون را کنترل کرده و غلبه و اعمال قدرت کند ولی از درون نا آرام و ناراضی است. احتمالا او در دوران کودکی یا نوجوانی طرد شدن را تجربه کرده است. او توانایی رشد ارزشهای خود را ندارد و اصرار می ورزد تا فعالیتهای بیرونی را افزایش دهد تا بتواند احساسات آزار دهنده، کمبودها و نقطه ضعف ها را بپوشاند و نیاز به آرامش درونی دارد. نگرانی و ناآرامی و استرس او واکنش همه خشمی است که در مدت زمانی طولانی فرو خورده است. هر استرسی میتواند احساسی مانند گرسنگی ایجاد کند. حتی زمانی که بدن احتیاج به غذا ندارد و این گرسنگی همان نیاز به انرژی در این چاکرا میباشد. انسدادهای متداول انرژی دراین چاکرا عبارتند از: عصبانیت، ترس، عدم اعتماد به نفس، احساس گناه، دیابت، مشکل فشار خون، مشکلات گوارشی، عقده حقارت یا عقده خود بزرگ بینی، مشکل در پانکراس و معده، خجالتی و کم رو بودن و... کم کاری چاکرای سوم فرد را مایوس و نا امید کرده و سدهایی را مانع تحقق خواسته هایش میبیند. احتمالا آزادی شخصیت او در زمان کودکی به شدت محدود شده است و او ترس از دست دادن تایید والدین و معلمان را داشته و در ابراز احساسات تردید و آنها را سرکوب و باعث تلمبار شدن آنها شده و این همان چیزیست که باعث به وجود آمدن مشکل در این چاکرا شده است، وقتی با مشکلی رو به رو میشود احساس ناراحتی و تردید پیدا کرده یا به شدت عصبی میشود و اعمالش به شدت بی نظم و بی برنامه میشود.
تغذیه رنگی:
فلفل زرد، بلال شیرین، آلوی قطره طلا، موز، آناناس، کدوی مسمایی، کره، زرده تخم مرغ، پنیر هلندی و غیره
روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت .
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان ، یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد . پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد .
مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است . به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند پسرک گریان ، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو ، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند .
پسرک گفت :
" اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند . هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم ، کسی توجه نکرد . برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم . "
" برای اینکه شما را متوقف کتم ، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم "
مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت ... برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند ، سوار ماشینش شد و به راه افتاد ....در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما ، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند !
خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند ....
اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند
روزه هنگام سوال است و دعا / پر زدن با بال همت تا خدا
شهر یکرنگی و بی آلایشی / ماه تقصیر و گنه فرسایشی
عاشقان معشوق خود پیدا کنند / تا سحر در گوش او نجوا کنند
درد خود گویند با درمان خویش / با طبیب و یا انیس جان خویش . . .
چاکرای دوم
محل: بالای استخوان خاجی، تقریبا بالای اندام تناسلی و پایین تر از ناف
غدد مربوطه: تخمدانها، غده پروستات
هورمونهای مربوطه: استروژن
بخشهای مربوطه: قسمت لگن، اندامهای تولید مثل، کلیه ها، مثانه، تمام مایعات بدن مثل خون، مایع لنف، شیره معده، اسپرم
حس: چشایی
رنگ: نارنجی
عنصر وابسته: آب
زمینه: نخستین احساسات جاری شدن با زندگی، لذن پرستی، شهوت، خلاقیت، شگفت زده و مشتاق
جهت چرخش چاکرا: در زن در جهت عقربه های ساعت و در مرد خلاف عقربه های ساعت
امکان پاکسازی و فعال ساختن چاکرای دوم: لذت بردن و مشاهده نور ماه و آب زلال طبیعی و غوطه ور شدن در آن و یا نوشیدن از آب چشمه.
نوع یوگا باکتی یوگا
سیاره های وابسته: ماه ، پلوتون
توضیحات:
چاکرای دوم مرکز انرژی جنسی (گیرنده و فرستنده) و نفس و خلاقیت است که به عنصر آب نسبت داده میشود که منبع تمام حیات زیست شناختی است. عنصر آب پاک کننده و تطهیر کننده است و سدهایی را که مانع جریان حیات است شسته و باز میکند. در سطح فیزیکی آلودگیها را از کلیه و مثانه باز میکند و در سطح معنوی به شکل جریان روان و آزاد احساسات خود را نشان میدهد و سبب میشود تا انسان زندگی را همیشه تازه و جدید ببیند. از طریق این چاکرا فرد مستقیما احساسات انسانها را درک میکند و آن را به یکی از مراکز ادراک ماوراء حسی تبدیل میکند. چاکرای دوم اغلب جایگاه واقعی "شاکتی" محسوب میشود، شاکتی تجلی نیروی مونث خداوند به شکل انرژی خلاق است و حوزه نفوذ آن در اندامهای تولید مثل است که در مرد به صورت میل خلق حیات جدید و در زن بصورت گیرنده ء تکانه های خلاق و ایجاد زندگی جدید است. خلاقیت شامل کاری که فرد در هر زمینه ای انجام میدهد نیز میباشد. در نتیجه خلاقیت انسان توسط دستان او متجلی میشود و اگر کاری که انسان انجام میدهد مطابق استعدادها و قابلیت های شخصی اش باشد این انرژی خلاق متجلی شده و باعث رشد و پیشرفت او در آن زمینه شده و باعث آرامش ذهن او میشود و اگر برخلاف آن باشد باعث از بین رفتن آرامش ذهن او شده و یکی ازعوامل خشم و عصبانیت او میشود. احساسات و اعمال فرد خلاق حتی باعث ایجاد انگیزه برای دیگران میشود. چاکرای دوم به کیفیت عشق نسبت به جنس مخالف نیز مربوط میشود ازین چاکرا فرد قدرت جنسی خود را حس میکند و دومین هدف قدرتمند نیروی حیات (اشتیاق به اتحاد دو جنس) آشکار میگردد بنابراین قدرت جنسی در هر کس به نیروی حیات در او بستگی دارد. ناحیه لگن در بدن منبع حیات است، هر مرکز آن که مسدود گردد کاهش نیروی جسمی و جنسی را به دنبال خواهد داشت. انرژی جنسی در جریان آمیزش جنسی شارژ و تخلیه میگردد. این امر همچون حمامی از انرژی به جسم حیاتی دوباره میبخشد و آن را پاک میکند و بدن را از انرژی های راکد، فضولات، تنشهای عمیق رها میسازد و این عمل برای سلامتی جسمی فرد امری مهم است. عمل رها سازی خویش بصورت دو جانبه یکی از طرق وانهادن "تجرد" نفس و تجربه"وحدت" در بشر است. تجربه ای که از بدوی ترین امیال در سطح جسمی از یک سو و آرزوی عمیق معنوی وحدانیت با الوهیت از سویی دیگر نشات میگیرد. این پیوند یکی از خصلتهای معنوی و مادی در افراد بشر میباشد.
انسداد انرژی در چاکرای دوم
اگر راه عبور انرژی در این چاکرا مسدود شده باشد یا اختلالی در این چاکرا وجود داشته باشد به نفی یا سرکوب امیال جنسی منتهی میشود و اغلب در راه زیاده روی در رابطه و خیال پردازی نمایان میشود.یا ممکن است به حالتی مانند اعتیاد به مواد مخدر در آید. در هر صورت نسبت به جنس مخالف شک و دودلی و تنش یا حتی نفرت وجود دارد و ابزار این انرژی های طبیعی را فرد محکوم میکند یا اینکه بصورت شهوت پرستی بی ادبانه و اصرار در امیال جنسی نمایان میشود در هر صورت بد کار کردن چاکرای دوم معمولا در سن بلوغ بوجود میاید. بیدار شدن انرژی های جنسی بی ثباتی ایجاد میکند و معمولا والدین و مربیان توانایی آموزش صحیح را در این زمان به جوانها ندارند و اینکه چگونه این انرژی را کنترل کنند. کم کاری این چاکرا میتواند ریشه در دوران کودکی داشته باشد احتمالا والدین احساسات و ارتباطشان را کنترل میکردند و فرد کمبود لذتهای حسی مانند نوازش، مهر و عطوفت را تجربه کرده است در نتیجه احساساتش را سرکوب کرده است و در دوران بلوغ مانع رشد انرژی های جنسی شده و نتیجه آن واپس زدگی، فقدان عزت نفس، فلج عاطفی و سرد مزاجیست و زندگی در نظرش غم انگیز، کسل کننده و بی ارزش است. اما با ریکی دادن به این چاکرا و ریکی فرستادن برای درمان گذشته تمامی این اختلالات درمان میشود و وضعیت انرژی در این چاکرا متعادل میشود.
تغذیه رنگی برای درمان:
خوراکیها و مواد غذایی به رنگ طبیعی نارنجی مثل: پرتقال، نارنگی، هویج، انبه، کدو تنبل، زردآلو ، نارنج و غیره
روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست. علت ناراحتیش را پرسید ،پاسخ داد:"در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم.سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذ شت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم."
سقراط گفت:"چرا رنجیدی؟" مرد با تعجب گفت :"خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت کننده است."
سقراط پرسید:....
"اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟"
مرد گفت:"مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود."
سقراط پرسید:"به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟"
مرد جواب داد:"احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم."
سقراط گفت:"همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است،روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد،هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکر و روان نامش "غفلت" است و باید به جای دلخوری و رنجش ،نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است،دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیمار است
چاکرای اول
محل: بین مقعد و اندام تناسلی، به دنبالچه مرتبط است به طرف پایین باز میشود
غدد مربوطه: غدد فوق کلیوی
هورمونهای مربوطه : آدرنالین و نور آدرنالین
بخشهای مربوطه: تمام قسمتهای سخت، ستون فقرات استخوانها، دندانها، ناخن ها، پاها، مقعد، روده ها، غدد پروستات، خون، تکثیر سلولی
حس: بویایی
رنگ: قرمز آتشی
عنصر وابسته: خاک
زمینه: اولین انرژی حیاتی، اولین مراقبت پیوند با زمین و دنیای مادی، استحکام، قدرت موفق شدن.
جهت چرخش چاکرا: در مونث به سمت چپ یعنی بر خلاف جهت عقربه های ساعت و در مذکر به سمت راست یعنی در جهت چرخش عقربه های ساعت
امکان پاکسازی و فعال ساختن چاکرای اول: لذت بردن از سپیده دم، طلوع و غروب خورشید، خاک تازه
نوع یوگا: هاتایوگا، کندامین یوگا
سیاره های وابسته: کیوان، مریخ، پلوتون
توضیحات:
این چاکرا از نظر احساسی با میل به زندگی و شادابی و از نظر فیزیکی با سیستم ایمنی بدن در ارتباط است. این چاکرا تنظیم کننده اعمالی است که بدن و جسم را زنده نگه میدارد. در این چاکراست که با زمین مرتبط میشویم و انرژیهای زمینی (نیروی عاطفی، عشق و صبر ) را دریافت و تجربه میکنیم. چاکرای اول اساس و پایه نیروی حیاتی تمام چاکراهای بالاتر را شکل میدهد و سرچشمه نیروی حیات است. این چاکرا منبع انرژی کندالینی است. بنای زندگی بدست آوردن امنیت مادی و حفظ تنازع بقا گونه ها با تشکیل خانواده، رابطه جنسی به عنوان یک عمل فیزیکی و بچه دار شدن هم از اعمال مربوط به این چاکرا هستند. وقتی نیروی حیات در این چاکرا به درستی عمل نماید، شخص اشتیاقی مبرم به زندگی در جهان فیزیکی دارد و با انتقال انرژی به اطرافیان و حوزه انرژی آنها همچون یک مولد نیرو عمل میکند. او اشتیاقی راستین برای زیستن دارد. رنگ قرمز که رنگ این چاکرا میباشد جسم فیزیکی را تحریک میکند و سر زندگی و انرژی به جسم داده و روح را سر زنده و با هیجان میکند و رنگ قرمز جرات، نیرو و قدرت، استواری و سلامتی میبخشد. قرمز سبب غلبه بر بی حالی و افسردگی، ترس یا دلتنگی میشود. قرمز رنگ آتش است. قرمز تعصب شدید، غیرت و هیجان است. افرادی که بر افروخته و سرخ رنگ هستند ناخود آگاه احساس سرزندگی، پرتلاش بودن را به شما منتقل میکنند و الگو و نمادی هستند از یک فرد پرتحرک! آنچه برداشت میشود این است که نیروی حیات مادی و جسمی از رنگ سرخ است. زمانی که دراین چاکرا مانعی ایجاد گردد شخص از فعالیت جسمی سر باز میزند و انرژیش کاهش مییابد و حتی ممکن است علیل و ناتوان گردد. چنین فردی فاقد قدرت و توان جسمی است. بطور مثال اگر چاکرای اول به اندازه کافی کار نکند احساس عدم تعادل خواهید کرد یا انگار فرش از زیر پا کشیده شود درحالی که محکم ایستاده اید. اگر چاکرای اول بیش از حد کار کند ممکن است از کوره در بروید و عصبانی و پرخاشگر شوید و این ممکن است زمانی باشد که چیزهایی که شما را مشغول و سرگرم ساخته توسط دیگران یا شرایط مورد سوال قرار گیرد. در نهایت زمانی که احساس عدم امنیت میکنید با خشم و غضب و زود از کوره در رفتن حالت دفاعی میگیرید. از نظر احساسی کم تحمل میشوید همچنین ممکن است افراط در مسائل احساسی و هیجانی مثل غذای خوب و الکل و غیره داشته باشید. در کارهایتان به شدت در حالت دودلی و شک و تردید به سر میبرید و زندگی را اغلب همچون بار سنگینی احساس میکنید به جای آنکه از زندگی لذت ببرید و شاد باشید.بطور کل اختلال در انرژی موجود دراین چاکرا موجب بیماریهایی مثل افسردگی، بیحالی، اعتیاد (به هرچیزی)، روماتیسم، رعشه و کم خونی میشود و همینطور بیماران بستری بر اثر نحیفی و لاغری و ضعف جسمانی و بیماران حادثه ها و مجروحان جسمانی نیاز شدید به انرژی در این چاکرا دارند اما انرژی دادن به این چاکرا در کودکان هابپراکتیو، بیماران پرتحرک عصبی، پارکینسون، مجنونان، افراد عصبانی و،. موجب تاثیر منفی خواهد شد.
تغذیهء رنگی
رنگ طبیعی خوراکیها و غذاهایی که میخوریم فرکانس ارتعاشی همان رنگ را در دسترسمان قرار میدهد و بروی چاکرای خاصی تاثیر میگذارد:
جگر قرمز، دل، قلوه، کلم قرمز، چغندر قند، تمشک قرمز، گیلاس قرمز، انگور قرمز، آلوی قرمز، فلفل قرمز، سیب سرخ، گوجه فرنگی و هر چه قرمز است.
اثرات رنگ لباسها بر روی بدن
رنگ لباسها به دلیل حساسیت نوری سلولهای بدن بر ما اثر میگذارند بنابراین بهتر است لباسی بپوشیم که به رنگ آن نیاز داریم اما فراموش نکنید که هر لباسی اعم از کت، پیراهن یا بلوز یا مانتو به تن میکنید، لباس زیر شما باید سفید باشد. اگر لباستان از پارچه نخی یا ابریشم و یا پشم با رنگ طبیعی باشد بهتر است از لباسهای مصنوعی با رنگ مصنوعی است.
شما چه بپذیرید یا نه این هفت چاکرا بعلاه بیشمار چاکرا فرعی دیگر در بدن همه شما وجود دارند و باز بودن آنها باعث سلامت روح و جسم شما عزیزان و افزایش آگاهی شما و بسته بودن هر کدام از آنها باعث انواع و اقسام بیماریهای روحی و جسمی .....در بدن هر کدام از ما میشوند:
۱-چاکراه ریشه یا چاکرا جنسی:از طریق این چاکرا انرژی حیات و جهان مادی به بدن هر یک از ما وارد شده و باعث به وجود آمدن تعادل در روابط زمینی ابتدایی و جنسی هر انسانی خواهد شد....
۲-چاکراه خاجی که اندکی بالاتر از خط زیره شکم قرار دارد:تمامی احساسات-حس جاری بودن زندگی-لذت پرستی و خلاقیت از باد بودن این چاکرا ناشی میشود.
۳-چاکرا خورشیدی که بالاتر از ناف قرار دارد:به باز شدن شخصیت شکوفا شدن و نفوذ و قدرت و فراوانی خرد و رشد تجربیات و اعتماد بنفس کمک میکند.
۴-چاکرا قلب بین قفسه سینه و همسطح با قلب قرار دارد:به آشکار شدن احساسات هم عشق و هم نفرت-قدرت بخشیدن همنوعان-ارتباط صمیمانه
و عدم خودخواهی و خود پسندی کمک میکند...
۵-چاکرا گلو که در وسط گلو قرار دارد و چاکرا کوچکتری در پشت این چاکراست:به ابراز وجود کردن-قدرت نه گفتن-باز بودن و پذیرا بودن-سلامتی کلی جسم و روح کمک میکند.
۶-چاکرا چشم سوم درست در بین دو ابرو :به ادراک-کشف و شهود-رشد حس های درونی و قدرت ذهن-اراده تخیل کمک میکند.
۷-چاکرا تاج :کمال-روشن بینی-شناخت حقیقت-سکوت ذهن مزاحم و آگاهی مطلق.
اندامهایی که بترتیب به چاکرا های مختلف ربط دارند و بسته بودن چاکرا ها باعث اختلال در کار آنها میشود عبارتند از:
چاکرا اول:مثانه و آلت تناسلی.
چاکرا سوم:لوزالمعده-کبد-معده-روده بزرگ و کوچک-آژاندیس...
چاکرا چهارم:قلب و غده تیموس..
چاکرا پنجم:غده تیروئید-و گلو
چاکرا ششم :هیپوفیز-مغز تا اندازه ای-غدد مترشحه داخلی کلا برای سایر چاکرا ها باعث تقویت است.
چاکرا هفتم:مغز و باز هم غدد مترشحه داخلی..
چاکرا دوم که ذکر نشده مشترکی از اندامهای مربوط به چاکرا اول و سوم را در بر میگیرد....
داستان و قصه حضرت سلیمان و مورچه
روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود،
نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد.
سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.
در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود…
مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت.
سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد.
ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود.
آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت.
سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید.
مورچه گفت :
” ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می کند.
خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم.
خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد.
این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد
من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم
و به دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شنا کرده مرا به بیرون آب دریا
می آورد و دهانش را باز می کند و من از دهان او خارج میشوم.”
سلیمان به مورچه گفت :
“وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری آیا سخنی از او شنیده ای ؟”
مورچه گفت آری او می گوید :
ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن.
خواص سنگها
گوهرها
از عهد باستان به دلیل اعتقاد مردم آن دوران به خواص ویژه خرافاتى و شاید ماوراءالطبیعه این اجسام همواره مورد توجه بوده اند . انسان عهد باستان باور داشت این جسم زیبا ویا هنر خلاقه طبیعت در درون خود خواصى پنهانى دارد که انسانها را به سمت خود مى کشد . همین کشش باعث شد بسیارى از ادیان باستانى به دنیاى اوهام و غیر واقعى روى آورند. این ادیان گوهرها را در راه منافع دینى خود مورد استفاده قرار مى دادند. هنوز هم وقتى انسانى در مقابل یک گوهر و یا بلور زیبا و خوشرنگ و شفاف قرار مى گیرد حیران از این است که چه نیرویى این سنگ را به این اندازه زیبا آفریده است . یک بلور زیبا درون خود عناصرى دارد که بر زیبایى آن مى افزاید.
در حقیقت عنصر اصلى که باعث این پدیده ها مى شود ، همان نور است که زندگى بدون آن ممکن نیست . از آنجا که نور زیبایى را به گوهر یا کانى مى دهد، زیاد دور از شگفتى نخواهد بود که انسانهاى دوران گذشته نور را پرستش مى کردند و لذا پیدایش برخى خرافات در مورد گوهرها نیز سرچشمه اى از نور دارد . به جرأت مى توان گفت بیشتر افرادى که با خود گوهر حمل مى کنند ، بدون آگاهى از این مطلب از این تصور انسانى پیروى مى کنند ، چون براى آنها خواص نورى و خرافاتى نسبت به ارزش مادى گوهر ، اهمیت بیشترى دارد. حتى به تازگى در اروپا و آمریکا کتابهاى بى شمارى چاپ شده که پر از پدیده هاى خرافاتى گوهرها و سنگهاست در حالى که علم ارزشى براى این مطالب قائل نیست .
(فرهنگ گوهرشناسى ، دیباچه)
گوهر واژه اى فارسى برابر با جوهر و جواهر است که به سنگهاى گرانبها یا قیمتى یا احجار کریمه اطلاق مى شود و به نامهاى سنگ هاى زینتى، تزئینى ، آذینى ، پیرایه اى و احجام نفیسه هم آمده است .
بعضى از نگین ها را اثر و خاصیتى است که نمى توان آن را انکار نمود، چنانکه فردى را نزد حاکمى به سبب جرمى مى بردند حضرت صادق (علیه السلام) فرمود که انگشترى عقیق به او برسانند، انگشترى به او رساندند و مکروهى به او نرسید . یا شخصى را از برابر حضرت امام محمد باقر (ع) گذرانیدند تازیانه بسیار بر او زده بودند . حضرت فرمود: انگشتر عقیق او کجاست، اگر با او مى بود تازیانه نمى خورد . یا آنکه کسى نزد حضرت خاتم (ص) آمد و شکوه نمود که دزد در راه اموال مرا ربود، حضرت فرمود: چرا انگشتر عقیق در دست نداشتى که آن از هر بدى آدمى را نگاه مى دارد .
سنگهاى با ارزش فراوانند و در بین این هزارها سنگ گران قیمت پیامبران و ائمه اطهار (ع) تنها بر چند سنگ صحه گذاشته اند اما نه به خاطر آنکه اثرى جادویى دارند، بلکه آن نگین هرچه باشد برگزیده شده و براى دارنده آن اثراتى از جمله فتح مهمات و دفع بلیات و غیره دارد و اثرات آنها ذاتى نیست و از جانب خداى تعالى است . پس اگر کسى اثر آنچه را که همراه خود مى دارد ، ذاتى و مستقل بداند به خداى یگانه شرک ورزیده است . ضمن آنکه استفاده بعضى از انگشترها مثل طلا براى مردان و انگشتر آهنى و مسى و نگین راه راه بر زنان و مردان را ممنوع کرده اند .
در تفسیر قمى جلد دوم از امام صادق (ع) روایت شده است: همه ملک سلیمان را خداوند در انگشتر او قرار داده بود، هرگاه سلیمان آن در دست مى گذاشت تمامى جن و انس و شیاطین و همه پرندگان و وحوش به نزد وى حاضر گشته و از او اطاعت مى کردند . باد مأمور حمل تخت او بود و همه شیاطین و انسانها و پرندگان و چهار پایانى که تحت اوامرش بودند همگى آنها را جابه جا مى نمود.
سلیمان به هنگام رفتن به بیت الخلا، انگشترش را در اختیار برخى از خدمتکارانش قرار مى داد. روزى شیطان آمد و خادم او را گول زد و انگشتر را از او ستاند و آن را در دست نهاد ، نتیجه آن شد که تمام شیاطین و جن و انس و پرندگان و وحوش مسخر او گشتند و آن حضرت در جست و جوى انگشتر شد ولى آن را نیافت .
خدایا من همان هستم که می دانی !!
گنه کار و به خود مشغول
میان غفلت و دنیا .... میان این لجن زار تنم مدفون !!
خجالت می کشم ازتو ................... منم آن بنده ی خاطی ...
خدایا شرم دارم ،شرم.................... خدایا غرق تقصـــــیرم ...
چرا بردم تورا از خاطر و یادم
چرا کردم فراموشت ...؟؟؟
تورا ای خالق زیبا ... تورا ای مهربان یارم
ولی می دانم این را من
به یادم بوده ای هـــردم
میان اوج تنهایی ........................... پناهم بوده ای هردم
چقدر سخت است خدای من......سخن از عشق پیوستن
چرا؟ پیمــان عشقت را ..... هـــــزاران بار بشکستم؟
خجالت می کشم از تو
پشیمانم خدای من
خدایا شرم دارم ..شرم
خدایا غرق عصیانم
نفهمیدم چه ها کردم.. در آن ایّام تنهایی
که بی تو بودنم پوچیست ... گمان بودنم هیچست
ای مهربان؛ بگذار تا در میان ستاره های شب و تنهایی شب با تو سخنی داشته باشم؛ بگذار تا از درد جدائیت که با غیبتت همه تکیه گاه مظلومان ازبین رفته بنالم؛ پیش از تو آب معنیِ دریا شدن نداشت ولی می دانم که با حضورت در میان مردم هر قطره آب معنی یک دریا را می دهد و حتی گیاهانی که با نبودنت اجازه زیبا شدن نداشتند ولی با تو گلستان می شوند؛ اما افسوس که بوی غیبتت به مشام تنهاییم می رسد!
ای آقای من؛ شنیده ام که با نماز خواندن شماست که خورشید جان می گیرد و با هر نفس شماست که روشنتر می شود! آخر از حریم کدامین بهاری که عاشقانت با شنیدن نامت به قامت سبزت می ایستند و قلبهایشان را به سوی شما روانه می سازند؛ من می دانم که دل شما مانند دریا پاک است، پس چرا ای سرور امّت، ظهورت را تجلّی نمی کنی؟! طوفانهای دریا برای شما حباب است؛ پس آخر چرا ما را در این سرزمین آفتاب، چشم انتظار گذاشته اید؟! روییدن خورشید از خاک، معنای وجود تو را می دهد و بهار را در نام شما می جویم. عزیز دلم! چه شبها و روزها که نام تو را بر زبان جاری می ساختم و به یادت همیشه دلم آهنگ انتظار را می نوازد و با پای برهنه در جاده های انتظار قدم برمی دارم.
گلدسته های مسجد جمکران در خیال رسیدن نام زیبایت به گوششان در اوج آسمان دعا می خوانند و گنبد جمکران در زیر آسمان غم آلود دلهای عاشقان چشم انتظار، کبوتر تو می باشد! عاشقانی که به مسجدجمکران می آیند، سر بر دیوار جمکران می گذارند و با چشمانی اشکبار تو را یاد می کنند و با دل سوخته شان شما را صدا می زنند. خوب می دانم که مرا نیازی به گفتن این حرفهای غمگین نیست، چرا که شما در چشمهایتان روشنایی است که اینها را می بینید. ای منتهای مهربانی! هر روز جمعه عاشقان منتظر آمدنت هستند و ثانیه هارا به خاطر دیدنت می شمارند؛ چرا که همه هفته به امید جمعه می مانیم و هنگامی که جمعه فرامی رسد زمین و زمان بوی تو را می دهد؛ امّا غروب جمعه دلم را می شکند و هنگامی که جمعه می رود دلم می گیرد، چرا که روزی که وعده داده ای که خواهم آمد بدون تو سپری می شود!
ای محبوب دلها!
تمام هستی ام را خاک قدمت می کنم تا شاید نظری به جاده دلم بیندازی -چرا که تو آفتاب یقینی، که امید فرداها هستی، تو بهار رؤیایی که مانند طراوت گل سرخ می مانی و نرم و سبز و لطیفی تو معنی کلمات آسمانی- هستیی که دستهایش برای آمدنت به زمین دعا می کند.
ای تجسّم مهربانی!
غیرت آفتاب و جلوه زیبایی ماه تو را توصیف می کنند و نفس آب تو رامعنی می کند و نبض خورشید تو را وصف می کند.خوب می دانم که تو می آیی؛ آری تو می آیی همانطور که وعده کرده ای و آنگاه است که انتظار را از لغتنامه ها پاک خواهیم کرد.
پس ای تمام زیبایی!
بیا تا برای همیشه فریادرس عاشقان موعود باشی.
آشنایی با خواص دارویی گیاه رزماری یا اکلیل کوهی
رزماری یا اکلیل کوهی، گیاهی چند ساله، معطر و از خانواده نعنائیان است که برگهای سوزنی شکل و همیشه سبز دارد.
این گیاه، در کشورهای اروپایی جایگاه ممتازی در آشپزخانه داشته و در تهیه سسها و گوشت کباب وجود آن ضروری است.
این گیاه، بومی مناطق مدیترانه و اوروگوئه است. گلهای آن در رنگهای گوناگون سفید، صورتی، بنفش یا آبی میرویند.
نام رزماری برگرفته از کلمات لاتین ""ros به معنای شبنم و "marinus" به معنای دریا است. ارتفاع بوته این گیاه 50- 20 سانتیمتر است و در شرایط مناسب آب و هوایی که برای این گیاه همان هوای گرم و مرطوب است ارتفاع آن به 150 سانتیمتر هم میرسد. روغن اکلیل کوهی از قدیم برای درمان نقرس و دردهای عضلانی مورد استفاده قرارا میگرفته و یکی از اجزای اصلی داروی معروف «آب مجارستان» را تشکیل میداده است. این معجون، زندگی را به الیزابت ملکه مجارستان که دچار رعشه و فلج دست و پا شده بود، بازگردانید. در طول قرن پانزدهم، مردم شاخههایی از اکلیل کوهی را در منازل خود میسوزانیدند تا آنها را از مرگ سیاه (طاعون) حفظ کند؛ همچنین در جنگ جهانی دوم، اکلیل کوهی را به همراه سرو کوهی در بیمارستانهای فرانسه میسوزانیدند، تا از بروز عفونت جلوگیری به عمل بیاید .
در منزل اکلیل کوهی از گیاهانی است که در طباخی مورد استفاده قرار میگیرد. مزه تند آن گوشت گوسالهی سرخ شده را خوشمزه و غذای تهیه شده از مرغ و ماهی را لذیذ مینماید. این گیاه همراه دیگر سبزیها نیز پخته میشود و به مصرف میرسد. اکلیل کوهی در تهیه لوازم آرایشی نیز به کار میرود و روغن آن یکی از اجزای مواد تقویت کننده و شامپوهای مخصوص موی سر میباشد .
● مشخصات ظاهری :
اکلیل کوهی گیاهی بوتهای و همیشه سبز و بسیار معطر میباشد. طول آن به یک و نیم متر میرسد و شاخههای متعدد آن هنگامی که جوان هستند، نرم و کرکدار است. اما با گذشت زمان چوبی و سخت شده و پوست آن فلس مانند و قهوهای مایل به خاکستری میشود. برگهای گیاه بسیار باریک، شبیه چرم و حالت سنبله را دارند. سطوح رویی برگها سبز پررنگ و زیر آنها نرم و خاکستری کمرنگ میباشد. وقتی که برگها به هم مالیده شوند، عطری بسیار قوی از آنها متصاعد میشود که بوی کافور و کمی هم بویی شبیه کاج میدهد. از اوایل بهار تا اوایل تابستان گلهای دو لپهای آبی و کمرنگ به صورت خوشهای از انتهای ساقههای اکلیل کوهی ظاهر میشوند.
از نظر خواص طبی و دارویی رزماری اثر ضدعفونی کننده و معرق داشته و جریان خون را در اندامهای شکمی افزایش میدهد و در تحریک میزان ترشح شیرههای گوارشی و صفرا بسیار مفید است.
برخی از مهمترین خواص دارویی گیاه رزماری یا اکلیل کوهی عبارتند از:
ضد درد، ضدعفونیکننده، ضد افسردگی، ضد التهاب، خلط آور، ضد ویروس و تقویت کننده نیروی جنسی است.
این گیاه شفابخش، برای معالجه رماتیسم، فلج، سستی اعضاء، تشنج، اختلالات عصبی و تنفسی و همچنین نارسایی کبد و کیسه صفرا مفید و موثر است.
باعث گشادی رگها و تقویت گردش خون میشود بنابراین برای جلوگیری از ریزش موها مفید است.
محققان در تحقیقات خود متوجه شدند این گیاه نه تنها حافظه بزرگسالان را تقویت میکند بلکه برای تقویت حافظه دانشآموزان نیز مفید است.
خستگیهای مفرط را بهبود بخشیده و برای رفع اضطراب و پریشانی توصیه میشود.
دردهای عضلانی را تسکین میبخشد و سوءهاضمه ناشی از استرس را برطرف میمیکند.
در رایحه درمانی استفادههای بسیاری از این گیاه میشود که ایجاد احساس جوانی و شادابی، عشق و سلامتی و نیز خواب راحت از جمله کاربردهای موثر این گیاه در این حرفه است.
از گیاه رزماری برای رفع چاقی، بیماریهای کبدی و معدی، برونشیت و آسم استفاده میشود.
استفاده از این گیاه برای تنظیم ضربان قلب توصیه میشود.
توجه:
مادران باردار، مبتلایان به صرع از مصرف این گیاه خودداری کنند همچنین در موارد حساسیتهای شدید از این گیاه دارویی استفاده نشود.
سیره امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در رفتار شخصی و نیز در ارتباط با مردم، نمایانگر یک حاکم اسلامی نمونه است که حکومت در نگاه او وسیلهای است برای خدمت به مردم و رسانیدن آنها به قلههای کمال و نه جایگاهی برای زراندوزی و ستمگری و به استثمار کشیدن بندگان خدا!
به راستی که آن امام صالحان در کرسی حکمفرمایی یاد آور حکومت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) و امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است و با وجود آنکه همه اموال و ثروتها در اختیار اوست در زندگی شخصی خود در پایین ترین سطح به سر میبرد و به کمترینها قناعت میکند.
امام علی(علیه السلام) در توصیف او فرموده است:
«امام ]مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) [ با خود عهد میبندد که ]اگرچه حاکم و رهبر جامعه بشری است ولی[ همانند رعیت خود راه رود و مانند آنان بپوشد و بر مرکبی همچون مرکب آنها سوار شود... و به کم قناعت کند.»(منتخب الاثر، فصل 6،)
امام علی(علیه السلام) خود چنین بود و در زندگی دنیا و خوراک و پوشش آن زهدی پیامبرگونه داشت و مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این میدان به آن حضرت اقتدا خواهد کرد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«اِنَّ قائِمَنا اِذا قامَ لَبِسَ لِباسَ عَلِی وَ سارَ بِسیرَتِهِ؛ (وسائل الشیعه، ج 3، ص 348)
وقتی قائم ما قیام کند لباس علی(علیه السلام) را در بر میکند و روش او را پیش میگیرد.»
او که درباره خود سخت گیر و دقیق است، با امت چون پدری مهربان است و آسایش و راحتی آنها را میخواهد به گونهای که در روایت امام رضا(علیه السلام) اینگونه توصیف شده است:
«اَلاْمام، الاْنیسُ الرّفیق وَالوالِدُ الشَّفیق وَالاْخُ الشَّقیق وَالأُمُّ البَرَّةِ بِالْوَلَدِالصَّغیر مَفْزَعُ الْعِبادَ فِی الدّاهِیة النّاد؛ اصول کافى، ج 1، ح 1، ص 225
امام آن همدم همراه و آن پدر مهربان و برادر تنی (که پشتیبان برادر) است و مادر دلسوز نسبت به فرزند خردسال است و پناهگاه بندگان در واقعه هولناک.»
آری او چنان با امت صمیمی و نزدیک است که همه او را پناهگاه خود میدانند.
از پیامبر مکرّم اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) روایت شده که درباره مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرموده است:
«امّتش به او پناه میبرند آن گونه که زنبورها به ملکه خود پناهنده میشوند.»(منتخب الاثر، فصل 7،)
او مصداق کامل رهبری است که از میان مردم برگزیده شده و در بین آنها و مانند آنها زندگی میکند. به همین دلیل دردهای آنها را به خوبی میشناسد و درمان آن را میداند و تمام همّت خود را برای بهبودی حال آنها به کار میگیرد و در این راه تنها به رضایت الهی میاندیشد. در این صورت چرا امّت در کنار او به آرامش و امنیّت نرسد و به کدام دلیل دل به غیر او بسپارد؟!
سیرت امام مهدی علیه السلام
1- زهد
پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآلهسلّم در اینباره می¬فرمایند:
«لایَضَعُ حَجَراً عَلی حَجَر « سنگی بر سنگی بنا نمی¬دهد. (از مقام دنیا چیزی برنمی¬گیرد)»
امام صادق (علیه السلام) نیز می¬فرمایند:
«ما لِباسُهُ إلاّ الغَلیظ و لاطَعامُهُ إلاّ الجَشِب»؛ «به خدا سوگند، لباس مهدی (علیه السلام) جز پوشاکی درشت و خوراک او جز غذایی ساده نیست.»
2- تقوا
امام رضا (علیه السلام) در اینباره می¬فرمایند:
«یَکون ... أتقَی النّاسِ»؛ «او پرهیزگارترین مردم است.»
3- عبادت
امام کاظم (علیه السلام) می¬فرمایند:
«یَعتادَهُ مَعَ سَمرَتِه صَفرَةً مِن سَهرِاللیلِ، بأبی مَن لیلةٍ یَرعَی النُّجومَ ساجداً و راکعاً»؛«مهدی (علیه السلام) بر اثر تهجّد و شب زندهداری، رنگش به زردی متمایل است، پدرم فدای کسی باد که شب¬ها در حال سجده و رکوع، طلوع و غروب ستارگان را نظاره می¬کند.»
4- سختکوشی و جهاد
امام رضا (علیه السلام) میفرمایند:
«الجَحجاحُ المُجاهدُ المُجتُهد» « او شتابنده به سوی نیکی¬ها و بزرگواری¬هاست، او مبارز و سخت¬کوش است.»
5- عدالت
یکی از سلامهایی که در زیارت صاحب الامر به امام می-دهیم این است:
«السّلامُ عَلیکَ یا عَدلَ المُشتَهَر»؛ «سلام بر تو ای عدل شناخته شده و مشهور.»
امام باقر (علیه السلام) می¬فرمایند:
«یَعدِلُ فِی خَلقِ الرَّحمانِ، البِّر مِنهُم و الفاجِر»؛ «با بندگان خدا - چه نیکوکار و چه بدکار ـ عدالت می-ورزد.»
6- سخاوت
امام صادق (علیه السلام) می¬فرمایند:
«المهدی سمحٌ بِالمالِ»؛ «مهدی (علیه السلام) بخشنده¬ای است که مال را به وفور میبخشد.»
همچنین امام رضا (علیه السلام) در مورد سخاوت ایشان می¬فرمایند:
«یکونُ ... أسخی النّاسِ»؛ «با سخاوت¬ترین مردمان است.»
7- خشوع
امام رضا (علیه السلام) در اینباره می¬فرمایند:
«خاشِعُ للهِ کَخُشوعِ النَّسرِ لِجِناحِه»؛ «مهدی (علیه السلام) در برابر خداوند فروتن است، همچون عقاب در برابر بالش.»
ایشان در حدیثی دیگر می¬فرمایند:
«یَکون ... أشَدُّ النّاسِ تواضعاً لله عزّ و جل»؛ «مهدی (علیه السلام) در برابر خداوند از همه متواضع¬تر است.»
8- موضع گیری در برابر بدعت ها
«لایَدَعُ بِدعَةً إلاّ أزالها»؛«بدعتی نمیماند جز آن که آن را از بین برد.»
در دعای ندبه چنین میگوییم:
«أینَ المُنتَظَرُ لِإقامَةِ الأمتِ وَ العِوَج»؛ «کجاست آن مورد انتظار برای اصلاح نقایص و برقراری راستی و درستی؟»
9- نصیحت و خیرخواهی
در زیارت صاحب الامر (علیه السلام) آمده است:
«السّلام عَلیکَ ایها الولی النّاصح»؛ «سلام بر تو ای ولی نصیحت کننده.»
10- صبر و بردباری
امام صادق (علیه السلام) می¬فرمایند:
«عَلَیه کمالُ موسَی و بهاءِ عیسَی و صبر أیوب»؛ «او دارای کمال موسی، شکوه عیسی و شکیبایی ایوب است.»
و در حدیثی دیگر از امام حسین (علیه السلام) آمده است:
«تَعرِفونَ المَهدی بالسَّکینَةِ و الوِقارِ»؛ «مهدی را با سکینه و وقار، خواهید شناخت.»
آن حضرت سرآمد همه¬ در علم و دانش و وجود نازنینشان چشمهسار برکت و پاکی است. ایشان اهل قیام و جهادند. رهبر جهانی انقلابی بزرگ، منجی نهایی و مصلح موعود بشریت است. به هنگام ظهور بر کعبه تکیه زده، پرچم پیامبر صلّیاللهعلیهوآلهسلّم را در دست گرفته و با قیام خود، دین خدا را زنده و احکام خداوند در سراسر گیتی جاری می¬کند. جهان را پر از عدل و داد می¬گرداند، پس از آن که از جور و بیداد پر شده باشد.
کاش می دانستی
بعداز آن دعوت زیبا به ملاقات خودت
من چه حالی بودم!
خبر دعوت دیدارت چونکه از راه رسید
پلک دل باز پرید
من سراسیمه به دل بانگ زدم
آفرین قلب صبور
زود برخیز عزیز
جامه تنگ در آر
وسراپا به سپیدی تو درآ .
وبه چشمم گفتم :
باورت می شود ای چشم به ره مانده خیس؟
که پس از این همه مدت ز تو دعوت شده است !
چشم خندید و به اشک گفت برو
بعداز این دعوت زیبا به ملاقات نگاه .
و به دستان رهایم گفتم:
کف بر هم بزنید
هر چه غم بود گذشت .
دیگر اندیشه لرزش به خود راه مده !
وقت ان است که آن دست محبت ز تو یادی بکند
خاطرم راگفتم:
زودتر راه بیفت
هر چه باشد بلد راه تویی.
ما که یک عمر در این خانه نشستیم تو تنها رفتی
بغض در راه گلو گفت:
مرحمت کم نشود
گوییا بامن بنشسته دگر کاری نیست .
جای ماندن چو دگر نیست از این جا بروم
پنجه از مو بدرآورده به آن شانه زدم
و به لبها گفتم :
خنده ات را بردار
دست در دست تبسم بگذار
و نبینم دیگر
که تو برچیده و خاموش به کنجی باشی
مژده دادم به نگاهم گفتم:
نذر دیدار قبول افتادست
ومبارک بادت
وصل تو با برق نگاه
و تپش های دلم را گفتم :
اندکی آهسته
آبرویم نبری
پایکوبی ز چه برپا کردی
نفسم را گفتم :
جان من تو دگر بند نیا
اشک شوقی آمد
تاری جام دو چشمم بگرفت
و به پلکم فرمود:
همچو دستمال حریر بنشان برق نگاه
پای در راه شدم
دل به عقلم می گفت :
من نگفتم به تو آخر که سحر خواهد شد
هی تو اندیشیدی که چه باید بکنی
من به تو می گفتم: او مرا خواهد خواند
و مرا خواهد دید
عقل به آرامی گفت :
من چه می دانستم
من گمان می کردم
دیدنش ممکن نیست
و نمی دانستم
بین من با دل او صحبت صد پیوند است
سینه فریاد کشید :
حرف از غصه و اندیشه بس است
به ملاقات بیندیش و نشاط
آخر ای پای عزیز
قدمت را قربان
تندتر راه برو
طاقتم طاق شده
چشمم برق می زد /اشک بر گونه نوازش می کرد/لب به لبخند تبسم می کرد/دست بر هم می خورد
مرغ قلبم با شوق سر به دیوار قفس می کوبید
عقل شرمنده به آرامی گفت :
راه را گم نکنید
خاطرم خنده به لب گفت نترس
نگران هیچ مباش
سفر منزل دوست کار هر روز من است
نه از قبیله ابرم نه از تبار کویرم
که بیبهانه و بیترانه بمیرم
دلم گرفته برایت ولی
اجازه ندارم که سراغی از تو بگیرم
یکی میپرسد اندوه تو از چیست؟
سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟
برایش صادقانه مینویسم
برای آنکه باید باشد و نیست
سفر به
آسمان و آگاهی از عوالم پیچیدهی آن همواره از آرزوهای بشر بوده است، تا این که با
اختراع فضاپیماها این امر میسر شد و دانشمندان با بخشی از این عوالم آشنا شدند.
یکی از مسائلی که مورد جستجوی اندیشمندان بوده این که آیا حیات و زندگانی مخصوص
کرهی زمین است یا در کرات دیگر نیز شرایط سکونت وجود داشته و موجوداتی زندگی
میکنند؟
نتایج جدید علمی بیانگر این حقیقت است که شرایط حیات، منحصر به زمین نیست و در
کرات دیگر نیز زیست موجودات صورت میگیرد، هر چند شیوهی این زیست با زندگی برروی
کرهی زمین تفاوت دارد.جمعی از دانشمندان فلکشناس که "هرشل" از جملهی
آنهاست معتقدند: مجموع ستارگان ثابت و سیار، مسکونی میباشد و تجلیات اسرار آمیز
حیات منحصر به زمین نیست، منتها شرایط حیات بر حسب انواع جاندارانی که در هر یک از
کرات آسمانی زندگی میکنند متفاوت است.[1] (http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&
UID=36382#_ftn1)در گزارش دیگر به نقل از دانشمندان آمده است که: «تنها در کهکشان ما 600ستارهی مسکونی وجود دارد و در این ستارگان تمدنی شبیه تمدن زمین دیده میشود و شاید ساکنین نیمی از این ستارگان از مردم کرهی زمین متمدن تر باشند.»[2] (http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&
UID=36382#_ftn2)در تحقیقی که با همکاری یکی از دانشمندان فضایی شوروی سابق و یکی از متخصصین فضایی آمریکا تحت عنوان «ما تنها نیستیم» تألیف و منتشر شد اعلام گردید که: «در کهکشان ما (کهکشانی که منظومهی شمسی ما از اعضای آن محسوب میشود) دست کم هزار میلیون کرهی قابل زندگی موجود است.»[3] (http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&
UID=36382#_ftn3)اکنون نکوست به قرآن نظری افکنیم و دیدگاه قرآن را در این باره
جویا شویم. با شگفتی فراوان، قرآن و روایات حکایت از وجود جنبندگانی در آسمانها
میکند و میفرماید:
« وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فیهِما مِنْ
دابَّةٍ وَ هُوَ عَلى جَمْعِهِمْ إِذا یَشاءُ قَدیرٌ »
«از جمله نشانههای خداوند، آفرینش آسمانها و زمین و جنبندگانی است که در آنها
پراکنده ساخته و او قدرت دارد هرگاه بخواهد همه را جمع آوری نماید». (شوری/ 29)
کلمهی «دابه » به معنی «جنبندگان» و کلمه «فیهما» به وجود موجودات زنده در کرات
دیگر تصریح میکند.[4] (http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&
UID=36382#_ftn4)علاوه بر این آیه، آیات دیگری از قرآن نیز به این حقیقت اشاره میکند:
نظیر آیاتی که سخن از سجده و تسبیح جنبندگان و فرشتگان آسمان و زمین به میان میآورد،
مانند:
«و لله یسجد ما فی السموات و ما فی الأرض من دابه و الملائکه و هم لا یستکبرون»
(نحل/49)
و نیز «تسبح له السموات السبع و الأرض و من فیهن» (اسراء/44)
و آیات فراوان دیگر که ذکر آنها به اطالهی کلام میانجامد.[5] (http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&
UID=36382#_ftn5)
در گفتار پیشوایان بزرگ اسلام نیز نمونههایی که حاکی از این حقیقت است موجود میباشد.
از جمله حضرت علی(ع) میفرماید:
«این ستارگان آسمان، شهرهایی همانند شهرهای زمین هستند که شهری با شهر دیگر با
ستونی از نور مربوط است».[6] (http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&
UID=36382#_ftn6)
[1] (http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&
UID=36382#_ftnref1) . دانش عصر فضا، حسین نوری، ص185
[2] (http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&
UID=36382#_ftnref2) . منبع پیشین، به نقل از اطلاعات، 7/7/1343
[3] (http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36382#_ftnref3) . منبع پیشین، به نقل از دانستنیهای جهان علم، ص227
[4] (http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&
UID=36382#_ftnref4) . قرآن و آخرین پیامبر، ص194
[5] (http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=36382#_ftnref5) . پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص196
[6] (http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&